گل محمدی- پرندگان غریب- مثل شعر-محال نیست-نام تو-چاهِ زنخدان

10.22081/hk.2019.70802

گل محمدی- پرندگان غریب- مثل شعر-محال نیست-نام تو-چاهِ زنخدان


گل محمدی

 

سمیه بابایی

 

نسیم

قدم‌زنان

میان باغ

خبر به دست

داغ داغ

به هر که دید

مژده داد

خبر

از آفرینشی دوباره داد

به تک تک درخت‌های باغ

گفت:

گل محمدی شکفت

 

پرندگان غریب

 

مریم زرنشان

 

با طلوع هر پگاه

با عبور هر نسیم

می‌پرم شبیه یاکریم

بال‌های خسته‌ام

چشم‌های نیمه بسته‌ام

می‌دهد خبر

از دل شکسته‌ام

ای که سقف خانه‌ات همیشه سبز

می‌پرم به سوی تو

ای همیشه مهربان

لطف کن مرا بخوان

آشنای غربت پرندگان

 

مثل شعر

 

علیرضا حکمتی

 

مانند خوابی خوش

آهسته می‌آید

با حس شیرینی

 

گاهی لطیف و نرم

مثل تن باران

بر روی پرچینی

 

مثل همین شعر است

احساس شاعرها

این را تو می‌خوانی؟

این را تو می‌بینی؟

 

محال نیست

 

مریم زرنشان

از دلم

تا دلت

فاصله زیاد نیست

چشم من که بسته می‌شود

از شمال تا جنوب

آمدن کنار تو

ذره‌ای محال نیست

 

 

نام تو

مریم زرنشان

 

نام تو را از ابر پرسیدم

باران شد و بارید

از ماه پرسیدم

در قلب شب تابید

از لاله پرسیدم

با گونه‌های سرخ و تب‌دارش

به صحرا زد

از رود پرسیدم

با بی‌قراری دل به دریا زد

 

چاهِ زنخدان

 

محمود پوروهاب

با عینک پیرش

هر روز و هر شب شعر می‌خواند

گاهی کتاب فلسفه، تاریخ

و بی‌نهایت

چیزهای تازه می‌داند.

 

امروز پیش او

یک شعر نابِ نوجوان خواندم

خیلی خوشش آمد

خندید و خندیدم

گفت: «ای فدای روی خندانت

چاهِ زنخدانت»

من که نمی‌دانم

«چاهِ زنخدان» چیست

تعریف کردن‌های او هم گاه

مانند آدم‌های الآن نیست!

CAPTCHA Image