جاروها پرواز نمی‌کنند

10.22081/hk.2019.70797

جاروها پرواز نمی‌کنند


جاروها پرواز نمیکنند

سارا بهمنی

مدتی پیش که همراه خواهرم به خانه‌ی دوستش می‌رفتیم، در طول مسیر، مغازه‌ی بزرگی را دیدم که جارو درست می‌کردند. با خواهرم وارد مغازه شدیم و همان‌جا و همان لحظه قول گفت‌وگو را گرفتیم. جاروها در مغازه چیده شده و چندتایی هم از درِ مغازه بیرون آمده بودند؛ احتمالاً داشتند پیاده‌رو را تماشا می‌کردند که تمیز است یا نه!

جاروها جادو هم دارند. شما بهتر از من می‌دانید که جادوگران با جاروهای‌شان چه کارها که نکرده‌اند. فکر می‌کنم علاقه‌ی همگی‌مان این باشد که شخصیتِ اصلیِ یک داستان یا فیلمی فانتزی باشیم. حالا فرصتی پیدا شده تا با یکی از ابزارهای کارمان آشنا شویم. همین چند روز پیش انیمیشن دختر موفرفری قرمزی را دیدم که از ظاهر خودش ناراحت بود و اتفاقاتی افتاد تا او سوار جارو شود و به شهر جادوگران برود. آن‌جا جادوگران خیلی از موهای قرمز دختر تعریف کردند؛ البته بعد معلوم شد که جادوگران می‌خواستند فریبش بدهند. بیچاره دختر موقرمز که حتی بلد نبود سوار جارو شود و به در و دیوار می‌خورد.

در ابتدا از بافنده‌ی جارو می‌خواهم که خودشان را معرفی کنند.

صفی‌الله چهره‌قانی هستم. 53 سال دارم و هجده سال است که مشغول جاروبافی هستم.

این شغل را از پدرتان یاد گرفتید؟

شغل پدرم جاروبافی نبود. تهران که بودیم در محله‌های شوش و مولوی مغازه‌های جاروبافی بود. من همیشه وقتی این مغازه‌ها را می‌دیدم، می‌ایستادم و بافتن جارو را نگاه می‌کردم. یک‌بار به یکی از جاروباف‌ها گفتم: «شاگرد نمی‌خواهید؟» گفت: «می‌خواهم.» و من را به شاگردی قبول کرد. و کم کم این شغل را یاد گرفتم.

به شغل‌تان علاقه دارید؟

بله، بالأخره آدم یک چیزی در شغلش می‌بیند که صبح به‌ خاطرش بیدار می‌شود. شغل تمیز و بی‌دردسری است.

اگر کسی بخواهد جاروباف شود، چه وسایلی نیاز دارد؟

وسایل زیادی نمی‌خواهد. یک قالب و سیم فلزی. (نگاهم به چهارچوب آهنیِ بزرگ کنار دست‌شان می‌افتد) این دستگاه جاروبندی است. برای کلاس کار خریده‌ایم (می‌خندد) وگرنه می‌شود یک فنر را به سقف آویزان کرد و هزینه هم کم‌تر شود.

الآن شما دارید چه‌کار میکنید؟

تک‌بندی می‌کنم. (چوب جاروها را دسته دسته می‌کند و دورشان را با سیم محکم جاروبند می‌بندد). درست کردن هر جارو ده‌دقیقه برای من که کاملاً مسلط هستم طول می‌کشد. برای کسی که تازه‌کار باشد، بیست‌دقیقه.

شما تنهایی کار میکنید؟

نه، یک کمک‌کار هم دارم، دیرتر از من می‌آید.

چند ساله بودید که وارد شغل جاروبافی شدید؟

هجده‌ساله بودم که جاروباف شدم.

جارو را کجا می‌فروشید؟

مشتری‌های اصلی و مهم من، دوره‌گردها هستند.

بازارکار جارو چه‌طور است؟

یک زمانی خیلی رونق داشت، ولی الآن جاروبرقی و نپتون جای آن را گرفته و مصرف‌کننده کم شده است.

زمان رونَقش چه‌طور بود؟

(چشم‌های ریزش را ریزتر می‌کند، معلوم است به زمان‌های خیلی دوری اشاره می‌کند) برو بیایی در مغازه بود. هر خانواده ماهی یک جارو مصرف می‌کرد، ولی الآن دوسال یک‌بار هم از جارو استفاده نمی‌شود.

یعنی شما تا چه زمانی میتوانید در این شغل باشید؟

من که دیگر کار خودم را کرده‌ام. تا وقتی هم که خدا قدرت بدهد در این شغل هستم. مشتری‌های همیشگی خودم را دارم. تا زنده و سالم هستم در این شغلم.

شما جاروها را از کجا تهیه میکنید؟ به صورت کوتاه درباره‌ی جاروبافی توضیح می‌دهید؟

عمدتاً کشت جارو در بجنورد، درگز و میانه انجام می‌شود. در ابتدا بذر جارو از سوی کشاورز کشت می‌شود. معمولاً در برج هفت و هشت آن را درو می‌کنند، سپس جاروها را به انبارها می‌آورند. ما جارو را به ‌صورت کیلویی از انبارها می‌خریم و بعد از پوست‌کردن و گرفتن تخم‌های اضافی جارو و برش زدن و دسته کردن آن‌ها، کار بافتن را شروع می‌کنیم.

جاروی مرغوب چه جارویی است؟

بهترین جارو برای میانه است. خاکش خوب جارو می‌دهد. قرمز هستند و جنس خوب. جاروهای قم خوب نیست، خاکش شور است و آفت دارد. جاروباف باید جارو را خوب محکم ببندد که نریزد.

قیمت جارو چند تومان است؟

یک مدل ده‌هزار تومان و یکی هم پانزده‌هزار تومان. پانزده‌ تومانی پر پشت و تمیز است، آشغال ندارد.

کسی هست دنبال جاروی خاصی باشد؟

بله، بعضی‌ها سفارش می‌دهند دسته‌ی جاروهای‌شان تا سقف باشد.

از جاروهایی که رفتگران استفاده میکنند، دارید؟

نه. ساخت آن‌ها سخت نیست. با تیوپ، دسته‌ی این جاروها را می‌بندند.

اسم جاروها چیست؟

جاروهای مأموران شهرداری اسمش، جاروی «قزوینی» است. جاروهای دسته کوتاه که در خانه‌ها هست جاروی «فَرَجه».

خاطرهای از شغل‌تان بگویید؟

من همیشه یک گوشه‌ی مغازه نشسته‌ام و جارو درست کرده‌ام. الآن که پیر شده‌ام، جوانی‌ام یادم می‌آید که جارو درست می‌کرده‌ام. (می‌خندد) فکر کنم عاشق جارو هستم. بهشان نگاه که می‌کنم حرف می‌زنند.

جاروهای‌تان پرواز هم میکنند؟

(بلند می‌خندد) نه، این‌ها توی افسانه‌هاست. جاروهای من پرواز نمی‌کنند. نوه‌هایم که به مغازه می‌آیند سوار جاروها می‌شوند؛ اما خودشان می‌دوند. جاروها حرکتی نمی‌کنند.

چگونه جاروها را میکارند؟

تخم جارو کیلویی چهارده‌هزار تومان است. در هر هکتاری هشت کیلو می‌کارند.

همکارهای جاروباف‌تان را میبینید؟

بله؛ اما معمولاً از این کار بیرون رفته‌اند. بیش‌ترشان ظروف پلاستیکی می‌فروشند. هر وقت دوتا از همکار باقی‌مانده‌ام را می‌بینم درباره‌ی قیمت جاروها و یا این‌که از کجا جارو می‌خرند صحبت می‌کنیم.

ضایعات جارو را کجا میبرید؟

یک دامداری هست این‌ها را برای دام‌هایش می‌برد. بزها وقتی چوب جارو خشک و خُرد شود، می‌خورند.

فکر میکنم تخم جارو را پرنده‌ها بخورند؟

بله، تخم جارو را برای پرنده‌ها می‌خرند. بیماری مرغ و پرنده‌ها را برطرف می‌کند.

تشت آب آن گوشه برای چیست؟

جارو را خیس می‌کنیم تا دسته‌ی جاروها نشکند.

برای فرزندان و نوههای‌تان تا حالا کاردستی درست کردهاید؟

(از روی صندلی بلند می‌شود به طرف دیگر مغازه می‌رود. نایلونی را از بین وسایل بیرون می‌آورد. جاروهای کوچکی که گل سرخی روی‌شان چسبانده شده است را نشانم می‌دهد. بسیار زیبا هستند.) این‌ها را برای کاردستی بچه‌ها درست کردم. وقتی دیدم قشنگ هستند برای فروش هم گذاشتم. استقبال خوبی شد. روی در یخچال می‌چسبانند. عید که می‌شود مشتری دارد.

از شغل جاروبافی راضی هستید؟

من راننده‌ی تاکسی هم بوده‌ام؛ اما دوباره به جاروبافی برگشتم. خیلی راحت‌تر از راننده‌ی تاکسی بودن است. راضی هستم، (می‌خندد) همسرم هم راضی است. بالأخره خرج‌مان در می‌آید. هم خانه دارم و هم مغازه. خدا را شکر می‌کنم. زحمت می‌کشم و نتیجه می‌گیرم.

از این‌که باید مغازه‌ی قدیمی، شغل قدیمی و جاروها را ترک کنم، غمگین هستم. در این جمله که «قدیمی‌ها صفایی دارند» هیچ اغراقی نیست. فقط کافی است در گوشه‌ای از آپارتمانی کوچک که صدای جاروبرقی نمی‌گذارد صدای‌مان به گوش مادر برسد، حیاط پر از درختی را تصور کنیم؛ ایوانش را با آب و جارو آماده می‌کنیم تا کنار اعضای دیگر خانواده عصرانه‌ای بخوریم. دارم به این فکر می‌کنم قدیمی‌ها چه پول‌دار بوده‌اند. احتمالاً جاروها در آپارتمان‌ها دل‌شان به سمت حیاط‌های قدیمی پرواز می‌کند.

CAPTCHA Image