کلیدواژهها
نویسندهای برای همهی فصلها
(نگاهی کوتاه به زندگی و آثار شل سیلور استاین)
هاجر زمانی
یک امتحان بامزه
قبل از خواندن این یادداشت سراغ پدر و مادرتان بروید. از آنها در مورد انیمیشنی بپرسید که در بچگی میدیدند. انیمیشنی کوتاه به نام درخت بخشنده. درختی که با پسرکوچولویی دوست بود. به او میوه میداد و پسربچه روی شاخههایش تابسواری میکرد. درخت و پسر دوستهای خوبی برای هم بودند. پسر، بزرگ و بزرگتر میشد و دیرتر به درخت سیب سر میزد. یک بار هم که آمد، ناراحت بود. درخت علت ناراحتیاش را پرسید. پسر گفت که میخواهد خانه بسازد؛ اما چیزی ندارد. درخت تا آخرین شاخه و برگهایش را به او بخشید. حتی وقتی پسر خیلی پیر شد، روی باقیماندهی تنهی درخت نشست و به عنوان صندلی از درخت استفاده کرد. این یکی از معروفترین و محبوبترین انیمیشن زمان بچگی پدر و مادرها بود که بر اساس کتابی از نویسندهی آمریکایی «شل سیلور استاین» نوشته شده است. مطمئنم مزهی آن انیمیشن هنوز زیر دندان پدرها و مادرهاست!
عموشلبی نازنین
شل سیلور استاین یا «عموشلبی» همان اسمی که دوست داشت بچهها صدایش بزنند، سالها نمیدانست میخواهد در زندگیاش چهکار کند؛ البته همیشه طراحی و نقاشی را دوست داشت. میگویند یک مدت در جوانی، توی استادیوم بیسبال هاتداگ میفروخته. مدتی هم رفت توی ارتش آمریکا؛ اما بعد از چند سال از ارتش بیرون آمد. فکر کنم وسط میدان جنگ و صدای توپ و تفنگ فهمید که میخواهد باقی زندگیاش را چهطور بگذراند!
سیلور استاین به صورت پراکنده برای مجلهها کاریکاتور میکشید؛ اما تصمیم گرفت به صورت حرفهای این کار را دنبال کند.
حتی وقتی پولدار و معروف هم شد، دست از عجیب و غریب زندگی کردن برنداشت! مثلاً در موردش میگویند تا آخر عمرش ماشین شخصی نخرید با اینکه عاشق سفر کردن بود! یا میگویند او مدتی در یک خانهی قایقی زندگی میکرد و هیچوقت مدت زیادی در یک خانه باقی نمیماند! او میگفت دلم میخواهد همه جا بروم، همه چیز را ببینم و بشنوم.
دنیای بدون مرز
یکی از جالبترین ویژگیهای آثار سیلور استاین این است که آثارش هم به درد کودکان میخورد و هم پدرها و مادرها! همه میتوانند به اندازهی کافی از آثارش لذت ببرند، حتی از نقاشیهای بامزهای که برای شعرها و داستانهایش میکشید.
سیلور استاین میگفت تنها کارهایی که در آن موفق است، نقاشی و نوشتن است! از همه مهمتر این است که هم سبک نوشتن و هم نقاشی کردنش منحصر به فرد و از کسی تقلید نکرده است. یک جورهایی میشود گفت عموشلبی، خودِ خودش است! متن و تصویر مکمل هم هستند؛ جالب است بدانید وقتی او اولین کتابش یعنی «درخت بخشنده» را چاپ کرد، نقدهای خوبی نشنید و حتی بعضی پیشبینی کردند این کتاب فروش خوبی ندارد، چرا؟ چون موضوع کتاب چیزی بین ادبیات کودک و بزرگسال بود. اولش همینطور شد، ولی این کتاب به سرعت محبوب شد و به فروش بالایی رسید و سر زبانها افتاد.
یک نویسندهی جهانی
کتابهای سیلور استاین به زبانهای مختلف دنیا ترجمه شده است و میلیونها کودک آنها را خواندهاند و دوست داشتهاند. خیلی از کتابهای او به زبان فارسی ترجمه شدهاند. بعضی از کتابهایش به صورت دو زبانه چاپ شدند که اگر اهل زبان انگلیسی باشید، از خواندن متن انگلیسی هم لذت میبرید و کلی چیز یاد میگیرید!
«یک زرافه و نصفی»، «درخت بخشنده»، «کسی یک کرگدن ارزان نمیخواهد»، «جایی که پیادهرو تموم میشه»، «در جستوجوی قطعهی گمشده»، «نوری در اتاق زیر شیروانی»، «بالا افتادن» و... اسم کتابهایی است که از عموشلبی در ایران چاپ شدهاند.
«شلدون آلن سیلورستاین» در سال 1999 بر اثر حملهی قلبی درگذشت.
یک شعر از او:
از گورخر پرسیدم:
«تو سفیدی و راه راه سیاه داری،
یا اینکه سیاهی و راه راه سفید داری؟»
گورخر به جای جواب دادن پرسید:
«تو خوبی فقط عادتهای بد داری
یا بدی و فقط چندتا عادت خوب داری؟
ساکتی بعضی وقتها شیطونی
یا شیطونی بعضی وقتها ساکت میشی؟
ذاتاً خوشحالی بعضی روزا ناراحتی
یا ذاتاً افسردهای بعضی روزها خوشحالی؟
لباسهات تمیزن فقط پیرهنت کثیفه،
یا کثیفن و شلوارت تمیزه؟»
گورخر پرسید و پرسید
و باز هم پرسید و پرسید
دیگه هیچوقت از گورخرها دربارهی راه راهاشون چیزی نمیپرسم!
ارسال نظر در مورد این مقاله