دوتا چشم داری دوتا دیگه هم قرض کن

10.22081/hk.2021.70257

دوتا چشم داری دوتا دیگه هم قرض کن


دوتا چشم داری دوتا دیگه هم قرض کن

(نگاهی به تاریخچه‌ی‌ عینک)

هاجر زمانی

این وسیلهی تاریخ‌ساز

«... من که تا آن روز از درخت‌ها جز انبوهی برگ درهم رفته چیزی نمی‌دیدم، ناگهان برگ‌ها را جدا جدا دیدم. من که دیوار مقابل اطاق‌مان را یک دست و صاف می‌دیدم و آجرها مخلوط و با هم به چشمم می‌خورد، در قرمزیِ آفتاب آجرها را تک تک دیدم و فاصله‌ی آن‌ها را تشخیص دادم، مثل آن بود که دنیا را به من داده‌اند. هرگز آن دقیقه و آن لذت تکرار نشد. هیچ چیز جای آن دقایق را برای من نگرفت. آن‌قدر خوش‌حال شدم که بی‌خودی چندین بار خودم را چلاندم. ذوق‌زده بشکن می‌زدم و می‌پریدم. احساس می‌کردم که تازه متولد شده‌ام و دنیا برایم معنیِ جدیدی دارد...»

این چند سطر از داستان «قصه‌ی عینکم» نوشته‌ی رسول پرویزی است. نویسنده‌ای که در سال 1331 نویسندگی را شروع کرد و «قصه‌ی عینکم» برگرفته از خاطرات کودکی خود اوست.

در داستان رسول پرویزی در ابتدا عینک را وسیله‌ای تجملی و نماد افراد متجدد می‌بینیم و بین مردم هنوز کاربرد آن، جا نیفتاده است؛ اما امروزه وجود عینک آن‌قدر عادی است که فکرش را هم نمی‌توانیم بکنیم که روزی وجود نداشته است!

این روزها عینک، هم وظیفه‌ی اصلی‌اش یعنی کمک به بینایی را انجام می‌دهد و هم به عنوان یک وسیله‌ی تزیینی و جزئی از تیپ استفاده می‌شود. هر سال مدل‌های جدیدی از عینک‌های آفتابی و طبی به بازار می‌آیند و دیگر مثل صدها سال عینک‌ها یک شکل و یک مدل نیستند.

تاریخچهی عینک

عینک آن‌قدر تاریخ طول و درازی دارد که اولین مخترع آن مشخص نیست؛ اما می‌گویند رومی‌ها اولین کسانی بودند که فهمیدند شیشه می‌تواند ابزاری برای بزرگ‌نمایی باشد. آن‌ها با شیشه دایره‌های کوچکی می‌ساختند و از آن برای دید بهتر استفاده می‌کردند.

در قرن 13 میلادی اولین عینک با قابلیت نشستن روی چشم در ایتالیا به وجود آمد. فریم‌های عینک‌های اولیه از چوب یا چرم بود. گاهی اوقات هم از شاخ حیوانات بیچاره و حتی لاکِ لاک‌پشت برای درست کردن آن استفاده می‌شد. فریم‌ها یا روی بینی قرار می‌گرفتند یا با وسیله‌ای از پشت سر بسته می‌شدند.

تابلوهای نقاشیِ زیادی هستند که یک دانشمند یا راهب را نشان می‌دهند که عینک‌های اولیه را زده‌اند. از طرفی قیمت عینک‌های اولیه بالا بود و فقط ثروتمندان و دانشمندان می‌توانستند از آن استفاده کنند. از آن‌جا که سواد و تحصیلات یک ویژگی مهم در آن دوران بود، عینک کم کم به سمبل هوش و موفقیت تبدیل شد و هنوز هم توی کارتون‌ها نشانه‌ی یک بچه‌ی درس‌خوان عینک روی چشم اوست و این کلیشه حفظ شده است.

عینک‌های امروزی

350 سال ناقابل طول کشید تا سازنده‌های عینک فهمیدند که می‌توانند از گوش‌ها برای نگه‌داری عینک استفاده کنند! یک مدل عینک در آن دوران وجود داشت که خیلی هم محبوب بود. «عینک‌های قیچی شکل» عینک‌هایی بودند که شخص، آن‌ها را توی جیب می‌گذاشت و هرجا نیاز داشت آن را بیرون می‌آورد؛ چون بعضی افراد دوست نداشتند همیشه عینک روی چشم داشته باشند و آن را مایه‌ی خجالت می‌دانستند.

با این حال چالش‌ها و موانع زیادی در مورد عینک‌ها وجود داشت؛ چون عینک‌ها یا دور را خوب نشان می‌دادند یا نزدیک. بنجامین فرانکلین در سال 1780 این مشکل را حل کرد و عینک دو کانونی را درست کرد. او عینک مطالعه و عینکی که برای دید دور بود را برداشت و شیشه‌های هر دو عینک را نصف کرد. نصفی از هر شیشه را در فریم قرار داد. وقتی می‌خواست نزدیک را ببیند به نیمه‌ی پایینی نگاه می‌کرد و وقتی می‌خواست دور را ببیند بالا را!

با شروع انقلاب صنعتی در قرن 19 میلادی و تولید راحت‌تر عینک، عینک وارد زندگی مردم عادی شد و خیلی زود جایگاه خودش را به دست آورد. مردم با دیدن هنرپیشه‌ی مورد علاقه‌ی‌شان با عینک آفتابی لب ساحل تشویق می‌شدند تا آن‌ها هم عینک بخرند و خیلی زود عینک جایگاه خودش را در صنعت مُد و پوشاک باز کرد تا آن‌جا که امروز کسی نیست که از داشتن یک عینک آفتابی جدید خوش‌حال نشود!

CAPTCHA Image