کمیک استریپ
بیاعتنایی به شهروندان
سیدناصر هاشمی
1- ماشینی با سرعت در حال عبور از خیابان است و آب جمع شده در خیابان را به روی مردم پاشیده. جوانی سر از ماشین بیرون آورده رو به مردمی که خیس شدهاند: حباب بالای سر جوان: آب روشناییه.
2- کیسه زبالهای از پنجرهی ساختمانی به بیرون پرتاب شده. دو حباب از پنچره به بیرون باز شده. درون حباب اول: نیفته رو سر مردم؟
حباب دوم: مهم نیست، مهم اینه که خونه کثیف نشه.
3- جوانی با دوچرخه در پیادهرو از بین مردم در حال تک چرخ زدن است. حباب بالای سر پسر: بیب... بیب... بپا نری لای پره دوچرخه.
4- دیوار اداره را میبینیم که روی آن تابلویی نصب شده که با تلفن همراه صحبت نکنید. شخصی درست زیر تلفن تا جایی که توانسته دهان خود را باز کرده و در حال فریاد زدن است. حباب بالای سر مرد موبایل به دست: صدا میاد یا بلندتر بگم؟
چند نفر هم با تعجب طرف را نگاه میکنند.
5- یک موتور سهچرخه در حال عبور از جلوی بیمارستان است و در بلندگو با صدای بلند میگوید، داخل حباب: دمپایی پاره میخریم، نونخشکیه...
دهان طرف بیش از حد باز شده و بلندگو هم در حال ترکیدن است. روی سر در بیمارستان عکس زنی عصبانی در حالت هیس کردن است.
6- جوانی از مأموران شهرداری با هیلتی (دریلهای بزرگ) در حال کندن خیابان است و سروصدا و لرزش زیادی ایجاد شده. پیرمردی جلو رفته و میگوید: داخل حباب: یواشتر پسرم.
جوانک هم سرش را جلوتر برده و گوشش را مقابل دهان پیرمرد گرفته و میگوید: داخل حباب: پدرجان نمیشنوم... بلندتر بگو.
ارسال نظر در مورد این مقاله