گزارش

10.22081/hk.2019.70110

گزارش


گزارش

دختران حرم

فاطمه بختیاری

حرم حضرت معصومه(س) قلب شهر قم است. وجود این حرم مطهر سبب شده است، هم زائران زیادی از شهرهای دور و نزدیک به قم بیایند و هم ساکنان شهر قم این فرصت را غنیمت شمرده و به زیارت این بانوی بزرگوار بروند.

به صحن که وارد می‌شوم انرژی مثبتی مرا  به سمت ضریح می‌کشاند. بعد از خواندن زیارت‌نامه، به اطرافم نگاه می‌کنم. با دیدن دخترهای نوجوان که در جای جای صحن نشسته‌اند، به یاد خاطرات نوجوانی می‌افتم.

بعد از این‌که یک دل سیر به آینه‌کاری‌های حرم نگاه می‌کنم، به سه دختر که در گوشه‌ای از صحن نشسته‌اند نزدیک می‌شوم. با سلام باب گفت‌وگو را باز می‌کنم و آن‌ها  با لبخند جواب می‌دهند. دل‌گرم می‌شوم که هم‌صحبت‌شان شوم. می‌گویند هر سه در دبیرستان نمونه دولتی فرهنگ که در خیابان چهارمردان قم است، درس خوانده‌اند. امسال هر سه نفر در کنکور قبول شده‌اند و به زودی دانشجو می‌شوند. یکی در رشته‌ی روان‌شناسی و دیگری در رشته‌ی حقوق قبول شده‌اند. نفر سوم هم مایل نیست حرفی بزند.

می‌گویم: «تمایل دارید که با هم گفت‌وگویی دوستانه داشته باشیم و این گفت‌وگو در مجله چاپ شود؟»

ذوق می‌کنند. قبول می‌کنند تا به سؤال‌هایم جواب بدهند؛ اما یکی از آن‌ها می‌گوید دوست دارد فقط شنونده باشد.

به خواسته‌اش احترام می‌گذارم و فقط با آن دو دختر نوجوان هم‌صحبت می‌شوم.

خودتان را معرفی کنید.

فاطمه شریفی هستم.

منم فاطمه حجازی هستم.

چه وقت‌هایی حرم می‌آیید؟

هر دو جواب می‌دهند؛ هر وقت فرصت کنیم. با خانواده و گاهی با دوستان‌مان می‌آییم؛ اما بیش‌تر ماه رمضان به خاطر جلسه‌ی قرائت قرآن مرتب می‌آییم.

با بخش‌های دیگر حرم هم آشنا هستید؟

فاطمه شریفی: بله. با دوستم فاطمه به کتاب‌خانه‌ی حرم می‌رویم. مخصوصاً وقتی داشتیم برای کنکور می‌خواندیم. کتاب‌خانه‌ی حرم جای آرام، امن و مطمئن برای مطالعه است.

معمولاً روزهای‌تان را چه‌طور می‌گذارنید؟

فاطمه حجازی: با دوستانم به سینما می‌روم. کتاب می‌خوانم. رمان را خیلی دوست دارم. شعرهای شاملو را هم می‌خوانم.

چه‌طور شد که با این شاعر آشنا شدی؟

به صورت اتفاقی یکی از شعرهای شاملو را خواندم و از آن روز به بعد به اشعار این شاعر علاقه‌مند شدم.

فاطمه شریفی: من هم به ادبیات مخصوصاً شعر علاقه‌ی خاصی دارم. شعرهای فاضل نظری را می‌خوانم. به سایت‌هایی که مربوط به سلامتی روانی و جسمی است، می‌روم و مطالب‌شان را پی‌گیری می‌کنم.

آیا مدرسه سبب شده است هر دوی شما به ادبیات علاقه‌مند شوید؟

فاطمه شریفی: بله. در کتاب‌خانه‌ی مدرسه کتابی را از فاضل نظری دیدم و با تحقیق، بیش‌تر با اشعار او آشنا شدم.

فاطمه حجازی: منم بیش‌تر ادبیات معاصر می‌خوانم. ادبیات کلاسیک مثل اشعار حافظ، سعدی و آثار دیگر بزرگان ادبی کشور را در کتاب‌خانه‌ی مدرسه می‌خواندم.

به هنرهای دیگر هم علاقه دارید؟

فاطمه حجازی: به هنر نمایشی هم علاقه دارم. چند وقت است خانه‌ی نمایش قم تأسیس شده است. گاهی به آن‌جا می‌روم.

اهل نوشتن هم هستید؟

فاطمه شریفی: متن ادبی می‌نویسم. وقتی متن ادبی می‌نویسم حال خوبی دارم.

فاطمه حجازی: داستان کوتاه می‌نویسم. نوشتن داستان را دوست دارم؛ اما گاهی اوقات نوشته‌ام شبیه متن ادبی می‌شود.

نوشته‌ی‌تان را به چه کسانی می‌دهید تا بخوانند؟

فاطمه شریفی به دوستانش اشاره می‌کند: گاهی به دوستانم می‌دهم. نظر آن‌ها برایم مهم است.

فاطمه حجازی: نوشته‌هایم یادداشت‌های شخصی است، برای همین به کسی نمی‌دهم بخواند و برای خودم نگه می‌دارم.

قبول دارید بعضی کلمه‌ها چند معنا دارند؟

هر دو می‌گویند: «بله.»

می‌گویم: «حرم.»

می‌گویند: «آرامش، معنویت، با هم بودن.»

می‌گویم: «زمان.»

می‌گویند: «ساعت، فراموشی نسبت بعضی کارها و افسوس خوردن.»

می‌گویم: «امید.»

می‌گویند: «حس خوب، زندگی، همین حرم.»

***

به جواب آخرشان فکر می‌کنم و از خودم می‌پرسم ما چه‌قدر به امیدهایی که داریم فکر می‌کنیم و قدر آن‌ها را می‌دانیم؟

خیلی‌ها می‌خواهند نسل امروز را نسلی جدا از معنویت معرفی کنند. می‌گویند معنویت در میان نوجوانان امروز کم شده است؛ اما اگر یک بار به حرم حضرت معصومه(س) بیایند و واقعیت نوجوانان امروز و جوانان فردا را از نزدیک ‌بینند، به آینده امیدوارتر می‌شوند.

CAPTCHA Image