هزاروسیصد آفرین

10.22081/hk.2019.67635

هزاروسیصد آفرین


احمد اکبرپور

ببینید ابوالقاسم فردوسی چه نظری در مورد به‌به و چه‌چه و آفرین دارد و ما بعد از هزارسال چه نظری؟ قضاوت به عهده‌ی خودتان. فقط خوب از فکرتان کار بکشید تا مرا ضایع نکنید. ابوالقاسم می‌فرماید:

نمیرم از آن پس که من زنده‌ام

که تخم سخن را پراکنده‌ام

هر آن‌کس که دارد هُش و رأی و دین

پس از مرگ بر من کند آفرین

عجب صبر و حوصله‌ای دارد ابوالقاسم؛ پس از مرگ بر او کنند آفرین. آدم این هوا شعر بگوید و این همه پهلوان قلچماق مثل رستم، سهراب، اسفندیار و افراسیاب با گرز و پنجه بوکس به جان هم بیندازد و بعد بگوید پس از مرگ بر او کنند آفرین.

آفرین، صد آفرین، هزاروسیصد آفرین، این‌جوری دلت توی قبر خنک می‌شود؟ این‌جوری مرده‌های بغل دستی‌ات برایت فسنجان و بوقلمون می‌آورند؟ منظور این است که برادرعزیز، ابوالقاسم‌خان طوسی، باید فکری برای پیش از مرگ می‌کردی. چهارتا آفرین خشک و خالی هم اگر پیش از مرگت می‌گفتند، سلطان‌محمود ناچار می‌شد درِ گاوصندوق را باز کند و لااقل به جای بدهی‌هایش، ده- بیست‌تایی تراول و یا چک چندماهه به تو بدهد. دستت درد نکند که این همه تخم جورواجور سخن را توی دشت‌ها و تپه‌های شاهنامه کاشته‌ای، ولی چرا به فکر دوتا آفرین توی همان دوران زندگی‌ات نبودی؟

ابوالقاسم گل، ابوالقاسم غیرتی و با مرام، تو که غریبه نیستی، ما امروز برای دوتا لایک یا همان آفرین سابق، جان از توی سوراخ‌های بدن‌مان درمی‌رود.

ابوالقاسم‌جان، ببخش که من از ناچاری شعر تو را یک ذره دستکاری می‌کنم. به قول امروزی‌ها آپدیت می‌کنم. من می‌خواهم این خواننده‌های عزیز قبل از مرگم چهارتا هندوانه‌ی تو سرخ زیر بغلم بگذارند و به هر قیمتی مرا شاد و شنگول بگردانند. به جایش بعد از مرگم بیایند روی قبرم سُرسُره بخورند و به جای سخن، پوست تخمه به اطراف بپراکنند و از توی گوشی‌های‌شان جوک‌های شطرنجی برای هم تعریف کنند. وصیت می‌کنم یک پریز برق هم کنار عکسم کار بگذارند تا اگر شارژشان تمام شد توی زحمت نیفتند؛ البته به شرطی که پیش از مرگ کتاب‌هایم را بخوانند و بر من کنند آفرین.

از آن پس بمیرم که من مُرده‌ام

تهش یک کفن با خودم برده‌ام

مخاطب! حواس خودت جمع کن

برایم بساطی خفن پهن کن

هم اینک بخواهم هزار آفرین

پس از لایک، کامنت و صد آفرین

CAPTCHA Image