احمد اکبرپور
1
- هانی، سوئیچ ماشین کجاست؟
- توی یخچال عزیزم.
- توی یخچال و فریزر نبود.
- توی قوری یا مایکروفر، اگه نبود یکی از اون قابلمهها.
- همهجا رو گشتم.
- آهان! نکنه گذاشتم توی جاکلیدی؟
2
خواستگار: «عروسخانم دیگه سؤالی نمونده؟»
عروس: «خب فقط حالا راستش رو بگو، اگه بین من و پیتزا یا پلومیگو ناچار بشوی یکی را انتخاب کنی چه کار میکنی؟»
خواستگار: «خواهش میکنم همین اول کار مرا در موقعیتهای دشوار قرار نده.»
عروس: «یعنی پیتزا را بیشتر از من دوست داری؟»
خواستگار: «نه، به هیچ وجه. دقیقاً به یک اندازه؟»
عروس: «مبارکه!»
خواستگار: «مبارکه!»
3
- میخوام یه راز خیلی خفنم رو بهت بگم.
- نگو. هیچی برام نگو.
- نمیتونم نگم.
- جان خودت نگو. من زیرزبونی ندارم. همه جا میگمااا! خودت که منو میشناسی.
- پس فکر کردی چرا میخوام به تو بگم!
ارسال نظر در مورد این مقاله