احمد اکبرپور
درخت تو گر بار دانش بگیرد
به زیر آوری چرخ نیلوفری را
با نیم بیت اول، عشق به مدرسه و علم و تحصیل در آدمیزاد شعله میکشد، ولی با خواندن نیم بیت دوم، فسسسس، باد آدم خالی میشود. مگر ما دیوانهایم که با علم و دانش بخواهیم چرخ نیلوفری را پایین بیاوریم؟ ناصر خسروی عزیز، تو دیگه چرا؟ تو که همه جای جهان را گز کردهای و وجب به وجبش را توی سفرنامهات نقل کردهای؟ حتماً توی این سفرهای دور و دراز یکی -دوبار طاق باز خوابیدهای و آسمان درندشت را خوب ورانداز کردهای. از شما هم که مثل خودم آدم محترمی هستی بعید است که چیزی زده باشی، یا بالا انداخته باشی و سرت گرم شده باشد و توهم زده باشی.
با توجه به اینکه در عالم ادبیات پر از ایهام، تشبیه، استعاره و اینجور ادا و اطوارهاست، منظور از چرخ نیلوفری همان آسمان بیسروته بالای سرمان است. خب، حالا قضیه مشکلتر هم میشود. خیال کنید ما خیلی فرهیختهایم و سیکل یا دیپلم داریم و درخت ما حسابی بار دانش گرفته است و میخواهیم چرخ نیلوفری را با تمام مخلفاتش به زیر بیاوریم.
آهااااااااااااااااااااان بکش، بکش، از اون طرفش بگیر. حواست باشه ستارهها قل نخورند و نریزند. حواست به دب اکبر و اصغر باشه. کوچولوهای بیچاره چه گناهی دارن! به ماه چه کار داری؟
.......
فکر کن با هر زحمتی هست چرخ نیلوفری را یکی- دومتری پایین آوردهایم خب حالا کجا بگذاریمش؟ خودمان روی زمین خیلی جا داریم که آسمان و مخلفاتش هم بیاوریم ور دلمان؟ زمینی که از متری دو میلیون تومان هست تا خدات تومان، بخریم و رویش آسمان بکاریم؟
پدر و مادر عزیزم «حالا فهمیدید من چرا ترک تحصیل کردم؟»
ارسال نظر در مورد این مقاله