احمد اکبرپور
انجیر
پدرم میگوید: «پسرم برای خوردن انجیر، هیچوقت آن را باز نکن و لایش را نگاه نکن، بلکه سریع آن را بگذار توی دهانت، چون ممکن است یک کرم کوچولوی بامزه تویش باشد و از دیدنت خجالت بکشد.» پدرم یک انسان کرمدوست است.
خلال دندان
بابام میگوید: «میدانی پسرم برای درست شدن یک خلال دندان چندتا درخت باید قطع شود؟» و دوستانه ادامه میدهد که: «منظورم این است که خوب از خلال دندان استفاده کن و بعد آن را بگذار سرجایش. به هر حال مهمانها یا خواهر و برادرهایت از آن استفاده میکنند. ما باید حواسمان به محیط سبز باشد پسرم.» پدرم یک محیطزیستی دو آتیشه است.
مهمانی
پدرم قبل از رفتن به هر مهمانی تأکید میکند که: «پسرم، سفرهی غذا همانند میدان جنگ است. اگر نتوانی به سرعت جاگیریِ مناسبی در نقاط حساس و سوقالجیشیِ سفره پیدا کنی، مثل این است که بیایی روی خاکریز و جلوی دشمن بندری برقصی. اگر ذرهای دیر بجنبی بقیه برایت گوشت و ماهی و میگو باقی نمیگذارند و تهدیگ تعارفت میکنند.»
اعتقاد دارد که سلاح ما در این جبهه، قاشق و چنگال است و نباید این ابزار ناموسی برای لحظهای از دستمان بیفتد.
توی مهمانی اگر یک لحظه اسلحهام را روی سفره بگذارم، پدرم همینطور که اشاره میکند سلاحم را بردارم، میپرسد: «پسرم کوهان شتر برای چیست؟» وقتی میگویم: «چند بار برایم توضیح دادهای.» میگوید خب، چرا توی کوهانت ذخیره نمیکنی؟ آنوقت توی خانه فرصت کافی برای استفاده از آن را داری.»
پدرم یک جنگجوی قدیمی و یک شتردوست امروزی است.
روح ادیسون
پدرم میگوید: «پسرم هر چه لامپها بیشتر توی خاموشی باشند، روح ادیسون نورانیتر و شفافتر میشود.» او اعتقاد دارد با صدور هر قبض برق، روح این دانشمند بیچاره میتواند سفید و نورانی و یا برعکس سیاه و تاریک شود.
یواشکی توی گوشم میگوید که بعضی از پدرها با دیدن قبض برق فحشهای شطرنجیِ آبداری به روح و روان ادیسون میدهند.
ولی او فقط از فحشهای رسمی و قانونی استفاده میکند. پدر من یک انسان قانونمدار است.
ارسال نظر در مورد این مقاله