کودکان دنبال عطر شما هستند

10.22081/hk.2018.66496

کودکان دنبال عطر شما هستند


(به مناسبت سال‌روز رحلت پیامبراکرمj)

سعادت‌سادات جوهری

کودکان منتظر بودند. به آسمان نگاه می‌کردند؛ اما انگار آسمانِ شب، تاریک‌تَر از همه‌ی شب‌های دیگر بود.

انگار ستاره‌ها توان همیشگی را نداشتند. خبری از چشمک زدن ستاره‌ها و لبخندِ روشن ِماه نبود.

کودکان، نگران و غمگین تا صبح بین خواب و بیداری منتظر عطرِ خوب دستان او بودند.

اما... صبح شد.

آسمان کبود بود و هوا دلگیر.

کودکان درِ خانه را باز کردند، گفتند شاید امروز بیاید... راستی چرا صدای گنجشک‌ها را نمی‌شنویم؟

در را که باز کردند دیدند هیچ گنجشکی روی شاخه‌ی درخت کوچه نیست. کوچه خلوت...

شهر خلوت...

مادری آشفته درِ خانه‌ها را می‌کوبید و می‌گفت:

- بیایید... بیایید... که پیامبرِ رحمت از این دنیا رفت.

و صدای بلندی که (إنالله و إنا الیه راجعون) می‌گفت از هر سو شنیده می‌شد.

همه با آه و اشک می‌دویدند تا به آخرین لحظه‌ی دیدار برسند.

کودکی فریاد می‌زد: «آه پدر یتیمان! برگرد! دوباره دست ما را بگیر. ما را روی شانه‌هایت بگذار!»

مادری می‌گفت: «حالا که نیستی، چه کسی با آن همه محبت و فروتنی، هم‌بازی کودکانه‌ی فرزندم شود؟»

پدری به آسمان نگاه کرد و گفت:

- حالا که تنهاتر از همیشه شدم، چه‌طور به زندگی‌ام امیدوار باشم؟

***

از وقتی که ملکوتی شدی هنوز هم شهر دل‌تنگ شنیدن صدای مهربانِ توست.

صدای مهربانی که کودک و بزرگ، آشنا و غریبه او را از سلام کردن‌هایش می‌شناختند!

هنوز هم چشمه‌ها بی‌تاب تماشای نور تواَند. وقتی وضو می‌گرفتی و تبسم می‌کردی!

هنوز هم مسجدها دل‌تنگ سجده‌های خالصانه‌ات هستند.

وقتی نماز می‌خواندی و آرامش را مهمان قلب نمازگزاران می‌کردی!

هنوز هم کودکان به دنبال عطر خوش دستانت همه‌ی گُل‌ها را می‌بویند.

هنوز هم گنجشک‌ها می‌خواهند هم‌صدا با نسیم ذکرهای شما سرود شکرگزاری بخوانند...

هنوز هم همه با نام محمدj بهار ایمان را تکرار و شوق امید را باور می‌کنند.

***

راستی هنوز هم کودکان منتظرند...

CAPTCHA Image