قاصدک

10.22081/hk.2018.66494

قاصدک


فاطمه کارخانه - آستانه

وای خدای من! چه روز با شکوهی. امروز قرار است بهترین خبر عمرم را به تمام جهانیان بگویم. خبر تولد بهترین نوزاد. نوزادی که سرنوشت عالمیان را تغییر می‌داد. باید سریع‌تر حرکت کنم تا بتوانم اول محمد را ببینم. خیلی دوست دارم او را تماشا کنم و خبر تولدش را به عالم و آدم بگویم. خود را به دست باد می‌سپارم. باد روی موهای سفیدم دستی می‌کشد و مرا به مکه می‌برد. درست روی گونه‌ی ناز و کوچک محمد. ای خدای من!

آرزویی از این والاتر که روی گونه‌ی بهترین نوزاد جهان بنشینی. امروز بهترین روز من است. اصلاً دوست ندارم که این مکان را ترک کنم. دلم می‌خواهد که تا آخر عمر به گونه‌ی او بچسبم؛ اما چه کنم که این خبر را باید به همه بگویم و همه را از وجود محمد آگاه کنم. به سختی از گونه‌ی نرم و لطیف او دل می‌کَنم و به راه می‌افتم. باد هم مرا همراهی می‌کند. و به شدت شروع به وزیدن و مرا به سفر دور دنیا می‌برد. من به تمام دنیا سفر می‌کنم و خبر ولادت محمدj را به همه موجودات زمین می‌دهم و آن‌ها را آگاه می‌کنم. همه در مورد او از من سؤال می‌کردند و من با اشتیاق به سؤال‌های آن‌ها پاسخ می‌دادم. سؤال‌هایی که پاسخ دادن به آن‌ها برای من هم جذاب بود.

با سرعت پرواز کردم به لانه‌ی گنجشک رسیدم و از او خواستم این خبر را به همه برساند. خود را به چشمه رساندم و از او خواستم به دیگر رودها نیز خبر بدهد. ساعتی بعد انگار همه خبردار شده بودند. تمام غنچه‌ها سرباز کرده بودند و آب چشمه‌ها زلال شده بود. تمام زمین‌های خشک و بی‌آب تبدیل به چمن‌زار شده بودند. همه‌ی دنیا از آمدن این نوزاد خوش‌حال بودند و حالا من هم بسیار خوش‌حال بودم. خوش‌حال از این‌که حالا توانسته بودم مهم‌ترین خبر بهاری را به همه‌ی جهانیان بدهم.

یادداشت

دوست خوبم؛ فاطمه‌خانم، سلام!

داستان کوتاهت را خواندم. سوژه‌ی داستان یکی از مهم‌ترین رویدادهای تاریخی و مذهبی ماست. میلاد پیامبرj همیشه شیرینی و حلاوتی دارد که نویسنده و خواننده را به وجد می‌آورد.

توجه به این‌که موضوع سبب می‌شود تا در انتخاب کلمه‌ها و جملات نویسنده دقت بیش‌تری کند.

نوشته‌ی شما موضوع مهمی را بیان می‌کند. شما توانسته بودید به عنوان یک نوجوان حس خود را در قالب یک قاصدک در برخورد با کودکی پیامبرj بگویید.

توجه داشته باشید در موضوعات مذهبی و نوشتن برای شخصیت‌های مهم دینی داشتن اطلاعات از زمان مکان و موقعیت زندگی آن شخصیت امری ضروری و لازم است.

در نوشته‌ی شما فقط یک حس خوب و شادی از میلاد بیان شده ‌است. موقعیت زندگی و محیط زندگی پیامبرj نشان داده نشده است.

شما برای بیان شادی خود از عناصر طبیعی مکه صحبت نکرده‌اید. مثلاً نخلستان‌ها، بیابان‌ها و خود شهر مکه. این‌ها جزء جدانشدنی از زندگی مردمان عرب هستند. شما می‌توانستید همین شادی را در محیط واقعی مکه نشان دهید تا حس هم‌ذات‌پنداری مخاطب برانگیخته شود.

نکته‌ی آخر این که اسم داستان شما «پیام آور کوچک» بود که به «قاصدک» تغییر کرد. دلیلش این بود که نشانه‌های که شما در داستان برای شخصیت اصلی- که همان قاصدک بود- آن‌قدر کم بود که گاهی حس می‌شد این شخصیت یک پر کوچک یا موجودی ناشناخته باشد.

باز هم بنویس. امیدوارم به زودی نوشته‌ای از شما به دستم برسد.

آسمانه

CAPTCHA Image