راز من
سعیده موسویزاده
چراغهای روشن مغازهها
خطوط عابر پیاده
کفشهای خیس
طلوع چترها، نگاهها
غروب پنجره، آپارتمان
و خلوت بدون سمعک من و سکوت ممتد جهان...
ببین! نوازش صدا و حرف هیچکس
به گوش من نمیرسد
بیا کنار من بایست
فقط نگاه کن
نگاه، لمس ارتعاش تازهایست
****
حس تازه
کمال شفیعی
امسال
جور دیگری هستم
قلبم پر از ابر است
قلبم پر از
باران
موسیقی گل پر شده
در ریشههای من
این روزها
گاهی
از شوق میلرزد
دلم دستم
این روزها
لبریز حس تازهای
هستم
*****
چهقدر جای تو خالیست
مرضیه تاجری
سکوت سبز تو زیباست
سکوت سبز تو ناب است
سکوت خوب تو شاید
خودش شبیه کتاب است
اگر چه ساکتی اما
پر از صدای امیدی
همیشه حال دلم را
شبیه آینه دیدی
چهقدر جای تو خالیست
میان مردم دنیا
هزار جمعه گذشته
هزار جمعهی تنها
****
آوازخوان
عبدالرضا صمدی
یک رود کوچک
از کوه جاری شد
او بیخبر
از اینکه راهش سنگ و شن دارد
گودالهای تشنه و خار خشن دارد
او راه را اما
با اشتیاق و یک نفس طی کرد
از کوه تا دریا
آواز خواند و رفت و لیلی کرد
ارسال نظر در مورد این مقاله