به گریه هایم خندیدند

10.22081/hk.2018.65770

به گریه هایم خندیدند


محمدحسین بهرامی‌کشکولی

● خدا، آفتاب‌گردان است.

● اسم اولین میدان شهر، محبت است. به محبت میدان داده شده.

● با شنیدن هزینه‌ی جراحی، قبل از عمل بی‌هوش شد.

● نبودنش، تمامِ نبودن‌هاست.

● وقتی متولد شدم، جلوی اتاق زایمان به گریه‌هایم خندیدند.

● سایه‌ی اسپیک‌های دوچرخه‌ام، خورشیدِ سایه‌هاست.

● حرف زنبورها نیش‌دار است.

● مارها به پای هم پیر نمی‌شوند؛ چون پا ندارند.

● با اختراع میکروسکوپ، میکروب‌ها احساس وجود کردند.

CAPTCHA Image