با تو زندگی...
سارا رهنما
باغ کوچک دلم
صبح و ظهر و عصر و شب
از نگاه مهربانت آب میخورد
دانههای کاشته
سرزده جوانه میدهد
با نسیم یادت آفتاب میخورد
ساقههای نازک امید من
با تو قرص و محکم است
با تو زندگی چه جای غصه و غم است.
****
هوای دیگر
صدیقه مرادزاده
(1)
خندهات را نمیدانم
کجا میبری
اما هر گاه دلت گرفت
بیا و بر شانهام ببار
کویر این را گفت
در گوش ابری
که روزها بود
هوای باریدن داشت
(2)
دستهای زیادی دارد
به سمت آسمان گرفته
و از خدا
تشکر میکند
پاهایش را در یک ریشه کرده
تا هوایی دیگر
به سرش نزند
*****
آفتاب
فائزه رسکتی
آرزوی یک پرنده روی سیم برق
آرزوی یک پرنده زیر شاخهی درخت
سهم کوچکی از آب و دانه است
توی روزهای سرد و سخت
آرزوی یک پرندهی اسیر
سمت آسمان پریدن است
بیخیال آب و دانه و قفس
طعم آفتاب را چشیدن است
****
پنجره
سعادتسادات جوهری
پنجرهی کوچک خوشبختیام
باز شو!
شعر بگو
قصه بخوان
با دل تنهاییام
همدم و همراز شو!
حس تو سرشار از
حس بهاری شدن
تازه و بارانی و جاری شدن
پنجرهی کوچک خوشبختیام
باز شو!
*****
سرگذشت یک درخت
معصومه مرادی
بوق و باغ
دود و دار
عاقبت چه میشود
سرگذشت این همه درخت
آشیانهای برای شعر
یا
خرابهای برای شهر
ارسال نظر در مورد این مقاله