خاطرات کودکی
جعفر مقیمیان
بستهایم
تاب را به شاخهی درخت
شاخهای
سفت و سخت
تاب میدهد مرا
برادرم
با خیال تخت
باد مهربان
موی درهمِ مرا
شانه میکند
سوی خاطرات کودکی
روانه میکند
****************
طرحها
نازنینزینب جنیدی
(1)
خسته از راههای نرفته
به نیمهی گمشدهاش میاندیشد
لنگه کفش پیر
(2)
حتی آسفالت هم
عاشقت شده است
نکند از این کوچه عبور کرده باشی؟
(3)
برف و باران و تگرگ
دستخط ابرهاست
روی بوم این زمین مهربان
(4)
جوانهای بودم
در آرزوی شاخسار شدن
آهویی مرا خورد
شیر شدم
*****************
نوشین نوری
سعدی و حافظ را
خواندهام چندین بار
عکس مولانا را
زدهام بر دیوار
هر کجا میگویند
شب شعری برپاست
حاضران میدانند
جای من هم آنجاست
شاعری آسان نیست
من خودم میدانم
گاه گاهی شعری
زیر لب میخوانم
غزلی چون حافظ،
آرزویم این است
مثل حافظ بودن
واقعاً شیرین است!
*******************
پشت هر نگاه
کمال شفیعی
پشت هر نگاه
پرسشی
پاسخی
خندهای، غمی است
پُشت هر نگاه
راز مبهمی است
******************
سنگ
حسین تولایی
سیل در راه بود
و سنگ کف رودخانه میخندید
پیش از اینها
آب،
از سرش گذشته بود
ارسال نظر در مورد این مقاله