فاطمهکوزهگری -۱۶ساله -زنجان
تومانندکلبهایزیبادروسطجنگلیسرسبزهستی،کهمحبتوجودتکلیدآنکلبهاست. تمامدیوارهاوپوستراتاقخوابها،باورهایدرستوغلطتوهستندکهدرمغزتحکشدهاند. آلودگیهاییکهروحترامیشکافند،روزیکلبهراخرابخواهندکرد. وکمکمچوبهایشپوسیدهوپیرخواهدشد. پسبهیادآنلحظهایبیفت،کهکلبهخرابشودواهالیآندیگرنتوانندبدونآن،زندگیکنند. هیچزمانیکلبهنمیتواندخرابشود،مگراینکهخودشخودشراخرابکند،وباورشرانسبتبهخودشازدستدهد.
بیایکسریبهپلههابیندازیم،صدایجیرجیرکردنشانرامیشنوی؟احساساتوعقلتهستندکهدارندباتوجهبهتابلوهایمتصلشدهبررویدیوار،بایکدیگرمشورتمیکنند.
مثلاینکهخودتزودترسراغکتابخانهوایوانرفتی،اینجاورودیذهنتوست،وتوتصمیممیگیریکهایوانراباچهچیزهاییپرکنی،اماحواستباشد،اینایوانتحملسنگینیباورهایغلطوچیزهایبیهودهراندارد،چوناگربشکند،تمامیکلبهفرومیریزد.
میبینی؟دنیاازپنجرهینگاههرکسمتفاوتاست،زندگیاترارنگهای،شادرنگآمیزیکن،بهباورهایکودکانهاتسریبزن،وآنچنانبخندکهگوشدنیاکرشود،اثرانگشتخاطراتایندوران،تاابد،بررویزندگیاتمیماند.
ارسال نظر در مورد این مقاله