از قم تا گلستان

10.22081/hk.2018.65358

از قم تا گلستان


 

روستای  قادیکلا؛ همکاری

قسمت چهارم

عدالت عابدینی

وقتی با خودرو با سرعت بالا سفر می‌کنیم، خیلی از دیدنی‌ها را نمی‌توانیم ببینیم. از طرفی احتمال حادثه هم بالاست. خیلی از ماها سفر شمال رفته‌ایم و بیش‌ترین خاطرات‌مان از جنگل است و دریا؛ اما نه از مردم می‌توانیم شناخت پیدا کنیم و نه آن طور که باید دیدنی‌ها را می‌بینیم. این بار در ادامه‌ی سفر چشمه‌ای را می‌بینیم که یکی از معروف‌ترین چشمه‌های دنیاست و با مردمی ‌آشنا می‌شویم که تعاون و همکاری‌شان مثال‌زدنی است.

در روستای فولادمحله، پس از این‌که بار و بنه‌ی دوچرخه را می‌بندم، سفرم را ادامه می‌دهم. به جاده‌ی کیاسر می‌رسم. پوشش جنگلی بیش‌تر و بیش‌تر نمایان می‌شود. چند کیلومتری سربالایی می‌روم و بعد سرپایینی.

پس از کمی ‌رکاب زدن به سه راه تلمادره می‌رسم. در این‌جا اگر به سمت راست بروم یکی از عجیب‌ترین چشمه‌های ایران و جهان وجود دارد.

چشمه‌ی باداب سورت؛ چشمه‌ای با چند طعم و رنگ

این چشمه، پس از چشمه‌ی «پامو کاله» ترکیه به عنوان دومین چشمه‌ی آب شور جهان ثبت جهانی شده است. تعداد این‌گونه چشمه‌ها در کل دنیا فقط به شش چشمه می‌رسد. این چشمه‌ها شامل دو چشمه با آب‌های کاملاً متفاوت از لحاظ رنگ، بو، مزه و حجم آب است. چشمه‌ی پرآب دارای آب بسیار شور و دارای استخری با قطر حدود پانزده متر و عمق زیاد است که بیش‌تر در تابستان برای آب‌تنی استفاده می‌شود و برای درمان دردهای کمر و پا، امراض پوستی، روماتیسم و مخصوصاً سردرد میگرن سودمند است. هم‌چنین این چشمه به علت شور بودن در فصل زمستان یخ نمی‌زند. چشمه‌ی دوم که در بالادست و شمال غربی این چشمه قرار دارد، ترش‌مزه و دارای آبی به رنگ قرمز و نارنجی است.

راهم را ادامه می‌دهم که جاده‌ای سرپایینی تا رودخانه‌ی تجن است. همان‌جا یک مسیر فرعی سمت راست می‌بینم که سربالایی هم هست. از روی کنجکاوی همان مسیر را پیش می‌گیرم؛ اما شیب جاده بسیار زیاد است و مرا حسابی به نفس زدن می‌اندازد، ولی آن‌چه که انرژی‌ام را در این مسیر دو چندان می‌کند، دیدن چمن‌زاری است که چون فرشیسبز، زمین را فرا گرفته است. واقعاً چشم‌انداز بسیار زیبایی را می‌بینم.
پس از طی حدود چهار کیلومتر به روستای «قادیکلا» می‌رسم. با آقای«ضرغام ناعی» دهیار روستا آشنا می‌شوم. قبل از این‌که سراغ اطلاعات روستایی بروم به گشت و گذاری در روستا و اطرافش می‌پردازم. هوا مه‌آلود و تقریباً بارانی است.

روستای قادیکلا

روستای قادیکلا در 50 کیلومتری شهر ساری و کیلومتر 45 جاده‌ی ساری - کیاسر قرار دارد. شغل مردم روستا «کشاورزی و دامداری» است. جمعیت این روستا 140 خانوار و 400 نفر است؛ اما در فصل تابستان این جمعیت زیادتر می‌شود. بیش‌تر محصولات این روستا «گندم»، «جو»، «کلزا» و «خیار» است.

نام‌گذاری روستا

در مورد نام‌گذاری این روستا، روایت‌های مختلفی است.  «قادیکلا»از ترکیب «قادی» +«کلا»ست. «کلا» از همان «کلات» گرفته شده است که به معنی سرزمینی بر بالای بلندی است. «قادی» معنای هدایت شده هم می‌دهد. از «قادر خان» هم گرفته شده که زمانی خان روستا بوده است. هم‌چنین «قادی» از «قاطی» هم می‌تواند گرفته شده باشد؛ یعنی این‌که چند روستا با هم قاطی شده‌اند تا این روستا را تشکیل داده‌اند.

مراسمی‌خنده‌دار برای عموم مردم

این روستا هم‌چون روستاهای دیگر دارای سنت‌های خوبی بوده است که در این‌جا به برخی از آن‌ها اشاره می‌کنم. یکی از آن‌ها این بوده که در شب‌های یلدا یک نفر صورتش را سیاه می‌کرد، با پوشیدن لباسی بلند و رنگارنگ و گرفتن چوبی بلند به همراه چند نفر درِ خانه‌ها‌ی مردم روستا می‌رفت و باعث خنده‌ی آن‌ها می‌شد، مردم به خاطر این نمایش و خنده‌ی‌شان مبلغی را هدیه می‌دادند؛ البته مشابه این مراسم را در جاهای دیگر به گونه‌ای متفاوت دیده بودم که عنوان آن را «کوسان» می‌گفتند. 

مراسم دیگر مربوط به چهارشنبه‌سوری بوده است. در این روز، هر خانه، چوبی را برمی‌داشت، بر بالای آن پارچه‌ای می‌بست، آن را در زمین روبه‌روی خانه‌ی‌شان فرو می‌کرد و بعد پارچه را آتش می‌زدند تا چوب کامل بسوزد. همه‌ی روستاییان این کار را می‌کردند و روستا کاملاً روشن می‌شد. هم‌چنین در این شب همه‌ی خانواده‌ها آش «گزنه» تهیه می‌کنند.

تعاون و همکاری مثال‌زدنی روستا
از ویژگی بارز این روستا تعاون و همکاری آن‌هاست. زمانی ‌که کسی عزیزی را از دست می‌دهد آن‌ها هیئتی دارند که به او یاری می‌رسانند. به این صورت که صاحب عزا اصلاً کاری در عزاداری نمی‌کند و فقط به عنوان صاحب عزا در مجلس شرکت می‌کند. در هزینه‌های مراسم، تمامی ‌مردم روستا شریک می‌شوند تا صاحب عزا دچار مشکل مالی نشود. و حتی پذیرایی از میهمانان همگی بر عهده‌ی اعضای هیئت است.

پیرمردی که تنها زمینش را هدیه داد

یکی از اتفاق‌های جالبی که در این روستا دیدم، این بود که مردم تقاضای ورزشگاه در روستا کرده بودند. یکی از ارگان‌ها گفته بود که اگر مردم زمین مناسب در اختیار آن‌ها قرار دهند، آن‌ها کار ساخت ورزشگاه را انجام خواهند داد. در آن روز پیرمردی را دیدم که تنها زمینی را که داشت به عنوان هدیه تقدیم کرد! چه‌قدر از همکاری و هم‌دلی این روستاییان به وجد آمدم!

دیداری هم با مهندس«حسین ابراهیمی» داشتم. وی از افراد موفق روستای قادیکلا بود که اکنون ریاست محیط‌زیست استان مرکزی را برعهده دارد و قبلاً رئیس محیط‌زیست استان سمنان و فارس نیز بوده است. علاوه بر این، روستا افراد موفق دیگری نیز دارد که در سمت‌های بالای دولتی و ورزشی مشغول فعالیت هستند.  

 

 

CAPTCHA Image