کاشف‌الغطاء دانشمندی که امید فقرا بود...

10.22081/hk.2017.64793

این یک نفر...

کاشف‌الغطاء دانشمندی که امید فقرا بود...

سیده‌اعظم سادات

چهره‌ی تاجر دیدنی بود. گوش‌هایش سرخ شده بود و رنگ پوست سفیدش به کبودی می‌زد. رکوع و سجده می‌رفت و زیرچشمی می‌دید. همه، حتی شیخ‌جعفر به او اقتدا کرده‌اند و با او رکوع و سجود می‌کنند. پاهایش سست می‌شد. وقتی که تشهد را خواند و برای رکعت سوم باید بلند می‌شد، احساس سنگینی می‌کرد. انگار وزنش پانصد کیلو شده بود. نمی‌توانست از جا بلند شود. با هر زحمتی که بود نماز را به سلام رساند.

ـ السلام علیکم و رحمة الله و برکاته...

نفس عمیقی کشید. سری چرخاند. شیخ جعفر پشت سرش نشسته بود. تا چشمش به او افتاد سلام کرد. شیخ با لبخند جواب سلامش را داد. تاجر با صدایی آرام گفت: «حاج آقا این چه کاری بود شما کردید؟ شما باید جلو بایستید نه من!»

شیخ‌جعفر لبخندی زد و گفت: «امام جماعت شدن عدالت می‌خواهد. حالا می‌خواهم بدانم اگر من روزی کاری داشتم و به مسجد نیامدم یا مثل امروز دیر رسیدم، یک نفر عادل مثل شما در مسجد نیست که همه به او اقتدا کنند و پراکنده نشوند؟»

تاجر گفت: «حالا بفرمایید جلو...»

شیخ‌جعفر گفت: «نه شما امام جماعت نماز ظهر بودید، نماز عصر را هم خودتان بخوانید.»

تاجر گفت: «اصلاً همچین کاری نمی‌کنم.»

شیخ سری چرخاند. نیم نگاهی به صف‌های آخر مسجد انداخت. چهره‌های زرد و خسته و گرسنه و لباس‌های وصله دار، به ترتیب نشسته بودند و ذکر می‌گفتند.

شیخ، سرش را نزدیک گوش تاجر برد و گفت: «به یک شرط قبول می‌کنم.»

ـ چه شرطی؟ هرچه باشد قبول.

ـ به این شرط که پولی به من بدهی تا بین نیازمندان قسمت کنم.

تاجر دستش را زیر عبایش برد و یک کیسه‌ی مخمل زرشکی رنگ بیرون آورد. آن را به شیخ‌جعفر داد و گفت: «داخل این کیسه دویست سکه است. با رضایت کامل برای همه‌ی فقرایی که می‌شناسید.»

***

«شیخ‌جعفر کاشف‌الغطاء» در سال 1154 هـ . ق در اطراف شهر نجف اشرف به دنیا آمد. او به خاطر هوش سرشاری که داشت از کودکی به دنبال آموختن علوم دینی بود و از سن نوجوانی شعر می‌سرود و مطلب می‌نوشت. به خاطر همین علاقه و استعداد زیاد در کلاس‌های اساتید بزرگ زمان خود شرکت می‌کرد. از جمله اساتید ایشان می‌توان از «محمدباقر وحید بهبهانی و سیدمحمدمهدی بحرالعلوم» نام برد.

شیخ‌جعفر کلاس‌های علمی و اخلاقی زیادی برگزار کرد هر سه پسر و دامادهای او نیز از دانشمندان معروف زمان خود شدند. در کنار این فعالیت فرهنگی و با توجه به علاقه و استعداد زیادی که داشت کتاب‌های ارزشمندی هم نوشت. معروف‌ترین آن‌ها «کشف‌الغطا»ست.

او نه تنها در مورد به‌دست آوردن علم، تربیت فرزندان و شاگردان باسواد و نوشتن کتاب‌های مفید بسیار پرتلاش و موفق بود، بلکه در مبارزه با دشمنان اسلام هم سابقه‌ای درخشان دارد. (در سال 1217 ه.ق) وقتی که وهابی‌ها به شهرهای نجف و کربلا حمله کردند او و تعدادی از عالمان و مبارزان با آن‌ها جنگیدند و شهر نجف اشرف را که خالی از ساکنین شهر بود از دست دشمنان نجات دادند.

از ویژگی‌های اخلاقی ایشان قلب مهربان، خاکی بودن و دستگیری از فقرا بود. آن‌قدر که بارها و بارها خود شیخ‌جعفر برای جمع‌آوری کمک به نیازمندان در بین صف‌های نماز آستین بالا زده و در همان‌جا کمک‌ها را بین فقرا تقسیم کرده است. در مسجدی هم که شیخ‌جعفر امام جماعت نماز ظهر بودند معمولاً امام جماعت نماز عصر یکی از مؤمنین عادل بوده و شیخ‌جعفر و باقی نمازگزاران به او اقتدا می‌کردند.

عاقبت شیخ‌جعفر در 74 سالگی دنیا را ترک کرد و در کنار حرم امام علیm به خاک سپرده شد.

منابع:

اعیان‌الشیعه، سیدمحسن امین، 99/4.

ریحانة الادب، علامه محمدعلی مدرس تبریزی، ج 5 و 6، ص25.

کشف‌الغطاء، ج 4 ص 333 و 334.

CAPTCHA Image