ساکنان دریا

10.22081/hk.2017.64603

ساکنان دریا


ساکنان دریا

فاطمه داودآبادی - اراک

ساکنان دریا از خواب بیدار شدند و رفتند تا به کسب و کارشان برسند. ستاره‌ی ‌دریایی هم از خواب بیدار شد و کش وقوسی به خودش داد و رفت تا صبحانه‌اش را بخورد. درِ یخچال را باز کرد و بعد از کلی فکر تصمیم گرفت که صبحش را با جلبک دریایی شروع کند، وقتی صبحانه‌اش را خورد به این فکر کرد که هرچه زودتر به سرکار برود.

او به صدا و سیمای قلپ قلپ رفت تا اخبار بگوید. آخر او مجری بخش خبری بود. ستاره‌ی دریایی خوش‌حال مثل همیشه سوار اسب ‌دریایی به راه افتاد. در راه دید که همه دارند به سمت بالا نگاه می‌کنند و جلوی بینی‌شان را گرفته بودند. اوف اوفِ همه در آمده بود، نگاهی به ساعت آبی‌اش انداخت. دیرش شده بود. سریع گازش را گرفت و خودش را به بخش خبر رساند.

 تیتر خبر اول: در اثر سهل‌انگاری آدم‌ها، دریا باز هم قربانی گرفت. بسیاری از ماهیان در ساحل دریا به آخر خط رسیدند...

بعد از خبر، ستاره‌ی ‌دریایی گفت: «ماهی‌های بدبخت... این‌طور که نمی‌شود هر روز این آدم‌ها یک بلایی سر دریا می‌آورند. باید کاری کنیم.» در راه با خودش کلی فکر کرد، ولی ذهنش به جایی نرسید.

صبح که از خواب بلند شد سریع خودش را به ملکه‌ی‌ دریا، یعنی عروس دریایی رساند.

- ملکه‌ی بزرگ، حال دریا خیلی بد است، خیلی بد! حتماً خبر دارید که ماهی حلوایی‌ها چند روز پیش به خاطر خوردن پلاستیک از دست رفتند و یا قزل‌آلایی‌ها بر اثر برخورد با شیشه‌های شکسته شکم‌شان دریده شد.

هنوز از حادثه‌ی پیچ خوردن مارماهی‌ها به آن طناب لعنتی چیزی نگذشته که دوباره دیروز اعلام شد بر اثر ریختن رنگ‌های شیمیایی جان ماهی‌ها به خطر افتاده.

ملکه گفت: «متأسفانه دیروز این اخبار را شنیدم. هم‌چنان در فکرم که با این آدمیان چه باید کرد!»

ستاره‌ی‌ دریایی گفت: «چند فکر که جمع شود نتیجه‌ی خوبی می‌دهد. باید همه‌ی ساکنان دریا جمع شویم و چاره‌ای بیندیشیم.»

به دستور ملکه، نهنگ‌ها، مارماهی‌ها، لاک‌پشت‌ها، ارّه‌ماهی‌ها و دیگر ساکنان دریا در یک نشست بحرانی جمع شدند و بعد از کلی بحث به این نتیجه رسیدند که ارتش دریایی وارد عمل شود. ارتش نهنگ‌ها موظف شدند به سمت ساحل بروند برای حمله به آدم‌های خطاکاری که به دریا نزدیک می‌شوند.

پلانکتون‌ها مسئول بنر شدند و در یک آگهی دریایی اعلام کردند نزدیک دریا نشوید، خوراک نهنگ‌های عزیز می‌شوید.

یادداشت

سلام دوست خوب؛ فاطمه خانم!

نوشتن از دریا و پرداختن به مسائل مربوط به آن کاری درست است. از آن جهت که زندگی ما به آن به‌طور مستقیم و غیرمستقیم وابسته به آن است. حفاظت از دریا و موجودات دریایی هم یک کار ضروری است؛ چون زندگی ما به آن وابسته است. داستان شما دغدغه‌ی همین موضوع را دارد. شما موضوع خوبی را انتخاب کرده‌اید؛ اما ای کاش کمی در پرداخت سوژه و نگاه نو به موضوع دقت بیش‌تری می‌کردید. شما در این داستان به شخصیت‌ها (یعنی موجودات دریایی) ویژگی‌های انسانی داده‌اید. مثلاً ستاره‌ی دریایی سرکار می‌رود، اخبار می‌گوید و با دیگر دوستانش ستاد بحران تشکیل می‌دهد؛ اما از ویژگی خود حیوانات کم‌تر در داستان صحبت شده است. اگر از خصوصیات حیوانات دریایی استفاده می‌شد، مسلماً داستان جذّاب‌تری را می‌نوشتید. فقط به این اکتفا کرده‌اید که ستاره‌ی دریایی جلبک می‌خورد.

در یک جا خوب ترکیبی را به کار برده‌اید؛ ستاره‌ی دریایی در صدا و سیمای قلپ قلپ کار می‌کند. واژه‌ی قلپ قلپ را درست و به‌جا به کار برده‌اید.

و نکته‌ی دیگر این‌که از ویژگی موجودات دریایی در حل مشکل می‌توانستید به خوبی استفاده کنید. مثلاً ماهی‌ها و حیوانات دریایی برای آدم‌ها موانعی را ایجاد کنند و زندگی عادی آن‌ها را به هم بزنند.

این کار دو فایده دارد؛ هم داستان باورپذیرتر می‌شد و هم جذّاب‌تر. همه‌ی این صحبت‌ها برای این است که باز بنویسی و بیش‌تر کتاب بخوانی. با استعدادی که در شما می‌بینم به زودی موفق می‌شوید.

آسمانه

CAPTCHA Image