مکتب‌خانه‌ی میرزاعماد(5)

10.22081/hk.2017.64209

مکتب‌خانه‌ی میرزاعماد(5)


مکتب‌خانه‌ی میرزاعماد(5)

نگاهی به آداب و رسوم ایران قدیم

سیدمحسن موسوی

هر کاری که با بسم‌الله شروع نشود، تمام هم نمی‌شود!

روز اولی که همراه پدرم به مکتب‌خانه می‌رفتم، پیش خودم مکتب را تصور می‌کردم. نمی‌دونستم چه جور جایی هست. داشتم با خودم می‌گفتم: «خدا کنه از اون‌جا خوشم بیاد» که با صدای پدرم که گفت: «همین ‌جاست.» به خودم اومدم. جلوی یک خونه ایستاده بودیم که مثل همه‌ی خونه‌ها بود. گفتم: «بابا! این که خونه‌ است نه مکتب‌خونه.» پدرم گفت: «خُب معلومه که خونه ا‌ست. می‌خواستی کاروان‌سرا باشه؟»

بالای درِ خونه‌ی میرزاعباد دوتا کاشی فیروزه‌ای خیلی قشنگ بود که با گِل و گچ سر جاش محکم کرده بودند. جای انگشت اوستا بنّا کنار کاشی مونده بود. نوشته‌هایی روی کاشی‌ها بود که اون روز نمی‌تونستم بخونم. بعدها که الفبا رو یاد گرفتیم و قرار شد قرآن خوندن رو یاد بگیریم، ملاعباد اولین جمله‌ی قرآنی رو به ما یاد داد. می‌گفت: «بچه‌ها به جمله‌های کتاب خدا می‌گن آیه.» آن ‌وقت آیه‌ی «بسم ‌الله الرحمن الرحیم» را به ما آموخت. از فردای اون روز، دیگه کاشی اول رو می‌تونستم بخونم. هر روز قبل از وارد شدن به مکتب، نگاهی به اون کاشی می‌کردم و می‌گفتم: «بسم‌الله الرحمن الرحیم»؛ اما کاشی دوم رو با آن‌که برخی حروف و کلماتش رو هجّی می‌کردم؛ نمی‌توانستم بخوانم. تا این‌که بعدها فهمیدم اون آیه‌ی فتح هست: «انّا فَتَحنا لَکَ فتحاً مبینا.» کتیبه‌ای که از بس دوستش داشتم، یک کاشی شبیه آن را توی اتاقم به دیوار چسباندم. خدا رحمتش کند، چه‌قدر زحمت کشید و چه‌قدر تکرار کرد که ما قرآن خواندن را یاد گرفتیم!

روزی که «بسم ‌الله الرحمن الرحیم» را یاد گرفتیم، می‌گفت: «بچه‌ها! اولِ هر کار نام خدا. غذا می‌خورید اول نام خدا. کتاب می‌خونید اول نام خدا. نامه می‌نویسید اولش باید نام خدا رو بنویسید. خلاصه همیشه باید بسم‌الله روی زبون‌تون باشه. به قول پیغمبر عزیز ما هر کاری که با «بسم‌الله» شروع نشه، تموم هم نمی‌شه؛ یعنی هیچ ارزشی نداره.»

آن روزها سردرِ ورودی بیش‌تر خانه‌ها یک یا چند نوشته‌ی قرآنی نصب می‌شد. حالا یا روی کاشی، آیه‌ی قرآن را می‌نوشتند یا به شکلی دیگر. حتی بعضی‌ها با خط خودشون که در بیش‌تر موارد قشنگ هم نبود، «بسم‌الله»، یا «إن یکاد» یا آیه‌ی دیگری را بالای در، یا روی در البته قسمت بالایی آن، می‌نوشتند.

یادم نمی‌رود که میرزاعباد همیشه روی خوش‌خطی بچه‌ها تأکید می‌کرد و تلاش می‌کرد خوش‌نویسی را به بچه‌ها آموزش بدهد. همیشه می‌گفت: «کلام خدا رو با خط خوش بنویسید. نبینم کسی با خط خرچنگ قورباغه بنویسه‌ها!»

نوشتن آیه‌های قرآن علاوه بر این‌که باعث می‌شد، هنگام ورود به خانه چشم آدم به آیه‌ی قرآن بخورد و آیه‌ای خوانده شود، یک فایده‌ی دیگر هم داشت. ایرانی‌ها از قدیم‌الایام یک رسم خوب داشتند که هنگام خروج از خانه، مخصوصاً اگر برای کار مهمی می‌رفتند یا جایی می‌رفتند که احتمال داشت با خطری روبه‌رو بشن یا زمانی که مسافرت می‌رفتند، باید از زیر قرآن رد می‌شدند. این کار برای این بود که همیشه در پناه قرآن باشند و امنیت داشته باشند.

CAPTCHA Image