کمیک استریپ
این پوست پفک از کجا آومده؟
عباس عرفانیمهر
تصویر1
روی یک تابلو، بر بالای دکهی بازیافت نوشته شده: زباله بده، هدیه بگیر.
نفر اول صف، یک ماهی است که یک تنگ آب به صورت برعکس برای نفس کشیدن روی سرش و توی دستهایش دوتا کیسه زباله پر از آشغالهای کف رودخانه است. روی کیسه زبالهها نوشته: زبالههای کف رودخانه.
نفر دوم یک گوسفند است که توی دستش دو پلاستیک زباله است و روی آنها نوشته: زبالههای دشت و چمن.
نفر سوم یک سنجاب است که اوهم زباله دارد و رویش نوشته: زبالههای وسط جنگل. نفر چهارم به بعد مردم هستند که با تعجب و آشغال به دست به آنها نگاه میکنند.
تصویر2
یک کوه پر از آشغال که روی دامنههاش پر از پوست پفک و چیپس و بیسکویت است و مگس با دستهایش در حال نگاه کردن به آلبوم عکسهای یادگاریاش میگوید: «یادش بخیر! جوون که بودم، دامنههام به لطف حیوونا پر از چمن و گل و پروانه بود؛ اما حالا به لطف آدما دامنههام پر از پوست پفک و چیپس و بیسکویته.»
تصویر3
معلم: «بچههای عزیز! به پدر و مادرتان بگویید از سُفرههای یکبارمصرف، کمتر استفاده کنند تا زباله کمتر تولید شود.»
دانشآموز: «آقا اجازه! سفره دیگه چیه؟ ما پدر و مادرمون کارمندند. همیشه غذا رو با عجله و روی هوا میخوریم. تا حالا سفره ندیدیم!»
ارسال نظر در مورد این مقاله