پنجره‌ی تازه / ترقه‌بازی / من یا شما؟ / یک عصر سفید قارقاری

10.22081/hk.2017.63731

پنجره‌ی تازه / ترقه‌بازی / من یا شما؟ / یک عصر سفید قارقاری


یک عصر سفید قارقاری

منیره هاشمی

بالای پل هوایی امروز

من بودم و یک کلاغ تنها

او خواند برای من چه زیبا

آواز کلاغیِ خودش را

 

من گوش به او سپرده بودم

او از همه‌چیز حرف می‌زد

گاهی وسط سرود و آواز

بی‌حوصله نوک به برف می‌زد

 

یک خاطره ماند توی قلبم

از شعر کلاغ، یادگاری

زیباتر از این ندیده بودم

یک عصر سفید قارقاری

 

بالای پل هوایی امروز

آواز کلاغ و یک خیابان

ما مثل دو نقطه ایستادیم

در دفترِ برفی زمستان

 

-----------------------------

من یا شما؟

جعفر مقیمیان

من آسمان شهر تهرانم

دلتنگِ دلتنگم،

پر از دودم

من نمره‌ام صفر است

مردودم

هر روز می‌گریم

هر روز می‌نالم

نه اشک می‌بینند مردم

نه صدا از من

ای مردمِ تهران

من از شما دلگیر باشم

یا شما از من؟

 

---------------------------

ترقه‌بازی

منیره هاشمی

صدا نه از رعد

نه از زمین بود

«ترقه‌بازی»

قضیه این بود

*

ترقه افتاد

به جان کوچه

به لکنت افتاد

زبان کوچه

*

پرنده پر زد

درخت لرزید

شکست شیشه

کسی نخندید

*

صدای گریه

صدای فریاد

به جانِ کوچه

ترقه افتاد

 

-----------------------

پنجره‌ی تازه

سیدسعید هاشمی

صبح زود است و کوچه را شُسته

دست‌های صمیمی باران

باز روی درخت همسایه

شیطنت می‌کنند گنجشکان

 

بازی یاکریم‌ها این سو

رقص پروانه‌ها در آن سوتر

بوی دیوارهای کاهگلی

کوچه را کرده است خوش‌بوتر

 

یاس پوشیده یک لباس سفید

خانه را کرده غرق شور و نشاط

حوض با دوربین خود دارد

عکس می‌گیرد از عروس حیاط

 

پنجره مثل خنده‌ی مادر

تازه و روشن و درخشان است

هرچه زیبایی و شکوفایی‌ست

توی گلدان خانه مهمان است

 

آسمان پاک و دست و رو شسته

کوچه‌ها غرق پاکی و رؤیا

دل من مثل یاکریمی شاد

می‌پرد بی‌بهانه سوی خدا

CAPTCHA Image