ماجراهای آقاکله‌پوک(1)

10.22081/hk.2017.63729

کمیک استریپ

ماجراهای آقاکله‌پوک(1)

1. تصویر یک آدم گیج و حواس‌پرت و... (آقاکله‌پوک آن روزهای اول، اصلاً کله‌پوک نبود و هیچ‌کس به او نمی‌گفت کله‌پوک.)

2. همان آدم دارد فکر می‌کند و روی سرش حباب است و تصاویر مختلف توی آن درهم و برهم است. (او از روزی که به خیلی چیزها فکر کرد و خیلی چیزها را فهمید، شد کله‌پوک.)

3. او اول در مورد آدم‌ها فکر کرد و فهمید. بعضی از آدم‌ها زشت هستند و بعضی‌ها خوشگل. (توی حباب بالای سر او، آدم‌های زشت و خوشگل دیده می‌شوند.)

4. بعضی‌ها کچل هستند و بعضی‌ها مودار. (توی حباب بالای سر آقاکله‌پوک، آدم‌های

کچل و مودار دیده می‌شوند.)

5. بعضی‌ها قدبلند هستند و بعضی‌ها قدکوتاه. (توی حباب بالای سر او، آدم‌های قدبلند و قدکوتاه جمع شده‌اند.)

6. بعضی‌ها عینک دارند و بعضی‌ها ندارند. (حباب بالای سر آقاکله‌پوک، پر از آدم‌های

باعینک و بی‌عینک است.)

7. و بزرگ‌ترین کشف او در مورد آدم‌ها این بود که بعضی از آدم‌ها زن هستند و بعضی‌ها

مرد. (حباب بالای سر او، از زن و مرد پر شده است.)

8. با این کفش‌های بزرگ و پی در پی، مغز آقاکله‌پوک دیگر نتوانست تحمل کند (مغز آقاکله‌پوک، پا درآورده و در حال فرار از کله‌ی اوست.)

با کشف‌های بعدی آقاکله‌پوک در مورد حیوانات، در قسمت بعد آشنا می‌شوید.

CAPTCHA Image