گل‌آقای مردم ایران

10.22081/hk.2017.63653

گل‌آقای مردم ایران


 

کیومرث صابریِ فومنی، معروف به گل‌آقا، یکی از معروف‌ترین طنزآوران کشور ماست. او صاحب امتیاز هفته‌نامه‌ی پرطرف‌دار «گل‌آقا» بود که در دهه‌ی شصت و هفتاد منتشر و مطالب انتقادی شیرینی در آن چاپ می‌شد.

گل‌آقا نویسنده و شاعری آگاه، خوش‌ذوق و باسواد بود. او هنرمندان و استادان برجسته‌ی طنز فارسی را به مجله‌ی گل‌آقا دعوت کرد. هم‌چنین نویسندگان زیادی را در گل‌آقا پرورش داد.

مهم‌ترین اثر او «دو کلمه حرف حساب» نام دارد که به صورت سرمقاله در گل‌آقا چاپ می‌شد. دو کلمه حرف حساب، نوشته‌هایی ساده و روان بودند که معمولاً حرف دل توده‌ی مردم بود. او به این شیوه حرف مردم متوسط جامعه را به مسئولین کشور منتقل می‌کرد.

گل‌آقای مردم ایران در سال 1383 به دلیل سرطان خون از دنیا رفت.

در این‌جا برای آشنایی شما با این هنرمند برجسته، دو نمونه از شعرهای او را با هم می‌خوانیم:

شعر خوب

اولین بار در جهان ادب

شعر گفتم تمام آن دو وجب

باز، بوده عروض آن سر جاش

نه سرک یافت وزن آن، نه خراش

وزن آن بود چون بتون آرمه

اصل آن را توی کشو دارمه!

شعر بی‌وزن بیش‌تر عالی‌ست

وزن مال دکان بقالی‌ست!

آن‌چنان شعر خوب بامعنا

چه کسی گفته، غیر گل‌آقا؟

نور معنا از آن تتق می‌زد

حافظ از خواندنش تپق می‌زد

بود وزنش زیاد، کم کردم

مصرعش بود راست، خم کردم

شعر ما را که خوب بود و سپید

این جانب حروف‌چین بد چید

ورنه در شعر بنده اوستایم

هم‌طراز هومر، گل‌آقایم

شکسپیر زمانه‌ام، قارداش

شاعر جاودانه‌ام، اینو باش!

رودکی ریزه‌خوار خوان من‌ است

نیست شاعر که باغبان من است

هر کجا بحث لفظ و معنا بود

اصل من، سعدی المثنا بود

حافظ البته چیز دیگر بود

ولی او هم ز بنده کم‌تر بود

الغرض شعر ما و این درجات

مابقی فاتحه مع الصلوات

گل‌آقا و بهار

شکفیده گل‌ها به گلزارها

پریده خمار از سر سارها

دویده شمیم گل از بوستان

سوی دشت‌ها، کوه‌ها، غارها

وزیده نسیم و دوتا عندلیب

بخارند پرها به منقارها

بگویند در گوش هم وصف گل

ندارند شرمی از این کارها

تو را وصف کردن سزاوارتر

که هستی گل‌آقای ادوارها!

به مدح تو شاید که تا شاعران

سرایند صد جور اشعارها!

به مثل تو پیدا نگردد اگر

بگردند گِرد جهان بارها

به پهنای سر شانه‌ات کی رسد

درازا و پهنای دیوارها

رسد فرق ما تا سر قوزکت

همان قوزک بند شلوارها

بود طبع تو مثل آب روان

که جاری‌ست در آب انبارها

کلام تو چون سکه‌های طلا

به بازار دارد خریدارها

تو را مدح گفتن بود ناپسند

مگر در شب و صبح و ناهارها

گل‌آقایی و گل به پیش تو خار

گل این ا‌ست پس وای بر خارها

اَلا تا که گل است و بر روی آن

نشینند مرغان بی‌کارها

تو باشی سر کار و ما بهر تو

سراییم این گونه اشعارها

بمانی تو پاینده تا آن زمان

که داریم ما با شما کارها!

CAPTCHA Image