روباه و زاغ

10.22081/hk.2017.63650

روباه و زاغ


 

هاجر زمانی

زاغ روی شاخه‌ی درختی نشسته بود. یک هندزفری چپانده بود توی گوشش و مشغول گاز زدن به یک قالب پنیر بود. روباه که از کنار درخت رد می‌شد، به زاغ نگاه کرد. داد زد: «آهای زاغ!» اما زاغ که صدای آهنگ را تا ته زیاد کرده بود، چیزی نشنید!

روباه گوشی موبایلش را بیرون آورد و شماره‌ی زاغ را گرفت. گوشی زاغ زنگ خورد و روباه را دید. تندی قالب پنیر را روی شاخه گذاشت و گفت: «هان؟ چی می‌خوای؟ نکنه انتظار داری برای بار هزار و شونصدم، گول کلک قدیمی تو رو بخورم؟»

روباه سری به افسوس تکان داد و گفت: «نه! خواستم تذکر بدم وقتی چیزی می‌خوری، آشغال‌شو زمین ننداز و محیط‌زیستو آلوده نکن!»

بعد روباه ظرف پلاستیکی پنیر را برداشت و آن را توی سطل زباله‌ی پارک انداخت.

CAPTCHA Image