روباه و زاغ | ||
![]() | ||
هاجر زمانی زاغ روی شاخهی درختی نشسته بود. یک هندزفری چپانده بود توی گوشش و مشغول گاز زدن به یک قالب پنیر بود. روباه که از کنار درخت رد میشد، به زاغ نگاه کرد. داد زد: «آهای زاغ!» اما زاغ که صدای آهنگ را تا ته زیاد کرده بود، چیزی نشنید! روباه گوشی موبایلش را بیرون آورد و شمارهی زاغ را گرفت. گوشی زاغ زنگ خورد و روباه را دید. تندی قالب پنیر را روی شاخه گذاشت و گفت: «هان؟ چی میخوای؟ نکنه انتظار داری برای بار هزار و شونصدم، گول کلک قدیمی تو رو بخورم؟» روباه سری به افسوس تکان داد و گفت: «نه! خواستم تذکر بدم وقتی چیزی میخوری، آشغالشو زمین ننداز و محیطزیستو آلوده نکن!» بعد روباه ظرف پلاستیکی پنیر را برداشت و آن را توی سطل زبالهی پارک انداخت. | ||
آمار تعداد مشاهده: 84 |
||
|
![]() | ![]() |
![]() | ![]() |
بیشتر |