فرشته؛ اما آدم. حکایت‌هایی از زندگی حضرت زهراسلام الله علیها

10.22081/hk.2017.63643

فرشته؛ اما آدم. حکایت‌هایی از زندگی حضرت زهراسلام الله علیها


 

به کوشش: سعیده زادهوش

دختر مهربان

خدیجه تازه از دنیا رفته بود. یک روز پیامبر در مسجد‌الحرام مشغول نماز بودند. وقتی به سجده رفتند، ناگهان یکی از کفار، جلو آمد و شکمبه‌ی گوسفندی را روی سر و شانه‌ی پیامبر ریخت. دختر خردسال‌شان، «فاطمه» فوری خود را به پدر رساند و سر و تن‌شان را تمیز کرد.

مشرکان با لذت، به این کارشان نگاه می‌کردند و پیامبرj با لبخند به فاطمهسلام الله علیها چشم دوخته بود که داشت سر و دوشش را تمیز می‌کرد. فاطمه اما بغض کرده بود.

مانع دیدار

حضرت زهراسلام الله علیها همیشه آخرین فردی از خانواده بودند که رسول خدا در هر مسافرت با ایشان خداحافظی می‌کردند، و در برگشت هم اولین کسی بودند که پیامبر به دیدار‌شان می‌رفتند.

رسول خدا در بازگشت از غزوه‌ی تبوک، هنگام ورود به خانه‌ی حضرت زهراسلام الله علیها، پرده‌ای بر در و دست‌بند‌هایی از جنس نقره بر دست‌های فرزندان حضرت زهراسلام الله علیها دیدند؛ بنابراین داخل نشدند. حضرت زهراسلام الله علیها که متوجه علت ناراحتی پدر شدند، بلافاصله زینت‌ها را پیش پیامبر فرستادند تا صرف امور خیریه کنند. این کار حضرت زهراسلام الله علیها به قدری پیامبر را خشنود کرد که سه مرتبه گفتند: «پدرش فدایش شود!» بعد فرمودند: «دوست ندارم خانواده‌ام بهره‌ای از لذت‌های زندگی دنیا داشته باشند.»

ذکری بهتر از خدمت‌کار

حضرت زهراسلام الله علیها همیشه کار‌های منزل را به تنهایی انجام می‌دادند. آب می‌آوردند، گندم آسیاب می‌کردند و به بچه‌ها می‌رسیدند.

روزی حضرت علیm تا وارد خانه شدند، از سنگینی کارِ خانه، همسر‌شان را خسته دیدند. لباس حضرت زهراسلام الله علیها هم به خاطر گذاشتن هیزم زیر ظرف غذا سیاه شده بود. حضرت علیm پیشنهاد دادند خدمت‌کاری برای همکاری اجیر شود. حضرت زهراسلام الله علیها پیش پدر رفتند تا این موضوع را با ایشان در میان بگذارند؛ اما دور و برِ پیامبر آن‌قدر شلوغ بود که او نتوانست حرفش را بزند.

بعد که پیامبر از موضوع خبردار شدند، گفتند: «می‌ترسم کنیز داشته باشی و اجر و ثواب خدمت در خانه از تو گرفته شود؛ پس ذکری را به تو می‌آموزم که از داشتن کنیز بهتر باشد: 33 مرتبه سبحان‌الله، 33 بار الحمد‌‌لله و 34 بار مرتبه الله‌اکبر.»

گردن‌بند پُر‌برکت

پیرمرد فقیری از حضرت رسول کمک خواست. پیامبر به بلال فرمودند: «این بنده‌ی خدا را به خانه‌ی دخترم ببر.»

حضرت زهراسلام الله علیها گردن‌بندی را که هدیه‌ی دختر‌عموی‌شان بود، به بینوا بخشیدند.

مرد، نزد پیامبر برگشت و تصمیم گرفت گردن‌بند را بفروشد. عمار که از اصحاب رسول خدا بود، گفت: «گردن‌بند را چند می‌فروشی؟»

مرد فقیر گفت: «به جای آن، یک وعده غذا، لباسی برای پوشیدن، و پولی برای سفرم می‌خواهم.» عمار نیاز‌های مرد را برآورد. بعد گردن‌بند را به غلامش داد تا نزد حضرت ببرد و گفت: «تو را نیز به ایشان بخشیدم.»

حضرت زهراسلام الله علیها گردن‌بند را گرفتند و غلام را آزاد کردند. غلام با تعجب خندید و گفت: «چه گردن‌بند بابرکتی! گرسنه‌ای را سیر کرد، برهنه‌ای را لباس پوشاند، پیاده‌ای را سواره کرد، برده‌ای را آزاد نمود و سرانجام نزد صاحبش برگشت.»

اهمیت رضایت شوهر

روزی حضرت زهراسلام الله علیها گریه‌کنان پیش پدر رفتند. پیامبر علت گریه‌اش را پرسیدند. حضرت زهراسلام الله علیها پاسخ دادند: «روز گذشته من جمله‌ای را به شوخی به همسرم گفتم که موجب ناراحتی او شد. فوری عذرخواهی کردم و او هم راضی شد؛ ولی حالا نگرانم خدا از من نا‌خشنود باشد!» پیامبر، حضرت را دلداری دادند و فرمودند: «رضایت خداوند در گرو رضایت شوهر است.»

همسایه، مقدم است

حضرت زهراسلام الله علیها شب‌ها را با عبادت و نماز به صبح می‌رساندند. یک ‌بار امام حسنm بیدار بودند و شنیدند که مادر پس از ساعت‌ها نیایش، همه را دعا می‌کنند جز خودشان. علتِ این کار را پرسیدند. حضرت فرمودند: «یا بنیّ الجار ثم الدار؛ یعنی پسرم! اول همسایه بعد خانواده.»

همسرِ کم‌توقع

در یکی از روز‌ها، حضرت علیm از همسرش خوراکی خواستند. حضرت زهراسلام الله علیها گفتند: «چیزی در خانه نداریم تا آن را برایت بیاورم.» حضرت علیm فرمودند: «چرا پیش‌تر به من خبر ندادی؟» حضرت گفت: «رسول خدا مرا نهی نموده از این‌که چیزی از تو بخواهم و فرموده است اگر علی چیزی برای تو آورد بپذیر؛ وگرنه هرگز از او چیزی نخواه!»

پی‌نوشت:

1. نام این صفحه از حدیثی از پیامبر انتخاب شده که فرموده‌اند: «ان فاطمة خلقت حوریة فی صورة انسیة؛ بی‌شک، فاطمه سلام الله علیها فرشته‌ای است که به صورت انسان آفریده شده است.»

 

CAPTCHA Image