گم‌شده


محمدمهدی داودآبادی‌فراهانی

از خواب بیدار می‌شوم. نور خورشید به صورتم می‌خورد. خدایا! امروز بهترین روز است. می‌خواهیم برویم مزرعه؛ فکرکردن بهش چه‌قدر دوست‌داشتنی است. وای توی گندم‌ها می‌دوم و باز هم پروانه می‌گیرم! لای چمن‌ها دراز می‌کشم، چای صحرایی درست می‌کنیم و می‌خوریم. می‌روم از استخر ماهی می‌گیرم. کلاه حصیری‌ام را می‌گذارم سر مترسک. توی فکرهایم غرق شده‌ام.

- علی! علی!

پدر است که مرا صدا می‌زند. می‌گویم: «چی شده؟» پدر می‌گوید: «گاو قهوه‌ای و گوساله‌اش گم شده‌اند؛ تو آن‌ها را ندیده‌ای؟» می‌گویم: «نه» و با تعجب می‌دوم طرف طویله. پدر راست می‌گوید، آن‌ها نیستند! سوار موتور شدیم و به اوّلین دامداری رفتیم. همه‌ی آغل‌ها را گشتیم. به هر کسی که می‌رسیم، می‌پرسیم: «یک گاو و گوساله ندیدید؟» سر همه‌ی چاه‌ها را نگاه کردیم. ولی هیچ اثری از آن‌ها نبود. بیابان‌ها را گشتیم، کویر را هم گشتیم؛ ولی هیچ اثری از آن‌ها نبود. مادر گفت: «بروید توی بلندگوی مسجد اعلام کنید.» حاج‌اسماعیل توی بلندگوی مسجد گفت:‌ »اهالی محترم شهر داودآباد! یک گاو قهوه‌ای با گوساله‌اش گم شده‌اند؛ در صورت پیداشدن آن‌ها، لطفاً سریع به مسجد اعلام کنید!» امیدمان به این بود که این‌طور  آن‌ها را پیدا کنیم؛ ولی یک نفر هم خبری نداد. ساعت شش یا هفت غروب بود. ناامید به خانه برگشتیم. مادر سفره‌ی شام را پهن کرد. شام آبگوشت داشتیم. پدر گفت: «با آبگوشت، ترشی مزه می‌ده. یکی بره ترشی رو بیاره.» خیره شدند به من. درِ خانه را بستم و رفتم خانه‌ی پشتی. در را باز کردم و پرده‌ی جلویی را زدم کنار. می‌خواستم سکته کنم؛ فکر کردم دارم توی طویله راه می‌روم. گاو و گوساله آن‌جا بودند.

یادداشت:

دوست خوبم، سلام! داستانت ساده و روان بود. سوژه‌ی ساده و روستایی آن سبب شده بود تا خواننده برای لحظه‌ای به فضای صمیمی روستا برود. نکته‌ی قابل توجه در این داستان حادثه‌ی آن است که همه‌ی اعضای خانواده را درگیر کرده است؛ اما باید توجه داشت که همه‌ی عوامل داستان باید در خدمت حادثه باشند. اسم داستان، هیچ سنخیتی با محتوا نداشت. درست است که سبب پیداشدن گاو و گوساله‌اش، همان یک ظرف ترشی شده است؛ اما از لحاظ منطقی، اسم داستان باید مفهوم کلی اثر را دربرگیرد؛ به همین دلیل، اسم داستان عوض شد. نکته‌ی دیگر این‌که در پایان داستان، چند جمله‌ای از کار حذف گردید؛ چون گنگ و نامفهوم بود. منتظر داستان‌های دیگرت هستم!

آسمانه

 

CAPTCHA Image