رازهای نهج‌البلاغه


(قسمت سوم)

رامین باباگل‌زاده

ارمغانی برای بشریت

«جرج جرداق»، نویسنده‌ی مسیحی در کتاب  «امام علیm، صدای عدالت انسانی»، پس از آن‌که قهرمانی‌های امام را توصیف می‌کند، خطاب به روزگار می‌گوید: «آه، ای دنیا! چه می‌شد اگر نیروهای خود را جمع می‌کردی و توانت را برای بار دیگر، در یک جا متمرکز می‌نمودی و در هر عصر و زمان، یک نفر مانند علیm را که در عقل و خرد، منطق و بیان و حماسه و شجاعت با او هم‌پایه بود، برای بشریت به ارمغان می‌آوردی؟»

دانش‌دوستی

«سیدرضی»، گردآورنده‌ی نهج‌البلاغه، انسانی بسیار دانش‌دوست و شاگردپرور بود. در زمان کوتاه عمر خود علاوه بر خدمات علمی و اجتماعی، مدرسهای به نام «دارالعلم» برای تربیت دانش‌پژوهان تأسیس کرد که تا آن زمان بیسابقه بود. در این مدرسه، کتاب‌خانه‌ی بزرگی وجود داشت. با این‌که برای آن مسئولی تعیین کرده بود، کلیدهایی هم در اختیار دانش‌پژوهان گذاشته بود، تا بتوانند از کتابهایش استفاده کنند. این مدرسه پس از وفات وی با سرپرستی برادرش، «سیدمرتضی» ادامه یافت و دانشمندانی چون «شیخ طوسی»، از این مدرسه برخاستند.

کاش خدا جانِ مرا هم می‌گرفت!

آن روز، شهر بغداد در تب و تاب و هیجان بود. نگاه‌های نگران و معنادار مردم، حاکی از اضطرابی بود که در درون‌شان چنگ انداخته و بی‌قرارشان می‌کرد. اتفاق تلخ و ناگواری در حال وقوع بود که کسی نمی‌خواست و نمی‌توانست باور کند. هرگز به ذهن کسی نمی‌رسید که به این زودی شاهد چنین حادثه‌ی غم‌انگیزی خواهد شد؛ اما هرچه بود، تمام شده بود و دیگر چاره‌ای جز پذیرفتن آن نبود. هر کس به دیگری می‌رسید، آرام و ناباورانه می‌گفت: «سیدرضی درگذشت.»

سیدرضی در ماه محرم سال 406 قمری در 47 سالگی چشم از جهان فروبست. سیدمرتضی، از درگذشت ناگهانی برادرش چنان غمگین شد که به حرم مقدس کاظمینm پناه برد. انبوه مردم، جنازه‌ی سیدرضی را تشییع کردند و فخرالملک، وزیر آل‌بویه، بر جنازه‌ی وی نماز خواند؛ سپس پیکر پاکش را در حرم امام حسینm دفن کردند. سیدمرتضی در غم فراقِ برادر این‌گونه می‌سراید: «ای یاران! داد از این فاجعه‌ی ناگوار که بازوی مرا شکست! کاش جان مرا هم می‌گرفت!»

هم شارح، هم مترجم

«علامه محمدتقی جعفری» نویسنده‌ی «شرح و تفسیر نهج‌البلاغه» است که در 27 جلد چاپ شده؛ «ترجمه­ی کامل نهج‌البلاغه» نیز از آثارِ اوست. از آن­جا که علامه در ادبیات عرب و تفسیر نهج‌البلاغه، دارای قلمی قوی بود، این ترجمه یکی از بهترین ترجمه­های نهج‌البلاغه است. علامه جعفری بر اثر بیماری در سال 1377 درگذشت.

کلامِ امیر

* از سخن خداى سود برید و از مواعظش پند گیرید. اندرز خدا را بپذیرید! خداوند با دلایل واضح خود، براى شما جاى عذرى باقى نگذاشته، حجت را بر شما تمام کرده و برای‌تان بیان فرموده که چه کارهایى را خوش دارد.

* شما را به یادآورى مرگ و کاهش غفلت و بى‌خبرى از آن سفارش مى‌کنم؛ چگونه غافل مى‌گردید از چیزى که از شما غافل نیست و چگونه طمع مى‌ورزید در صورتى که مرگ، شما را مهلت نمى‌دهد؟ براى پند گرفتن شما، دیدن مرگ کسانى که آنان را دیده‌اید، بس است. آنان بدون این‌که خود بخواهند، بر آن گورها فرود آمدند؛ به‌گونه‌اى که گویا آنان از آباد‌کنندگانِ دنیا نبوده‌اند و گویا آخرت از ازل، سراى آنان بوده است!

جوشش ذهن

«عبدالحمید کاتب» از سخنوران بزرگ عرب، درباره‌ی نهج‏البلاغه مى‏گوید: «هفتاد خطبه از خطبه‏هاى على‌m را حفظ کردم و پس از آن ذهنم جوشید که جوشید؛ حفظ کلمه‌های علىm، سبب فصاحت و بلاغت ‏سخنانم شده است.»

برهانِ روشن

«شیخ محمدحسن نانل المرصفى»، از ادیبان بزرگ جهان عرب مى‏گوید: «نهج‏البلاغه، برهانى روشن بر این است که علىm، بهترین نمونه‌ی زنده‌ی روشنایى و دانش، هدایت و فصاحت و معجزه‌ی قرآنى است. در این کتاب، دلایل و نشانه‏هایى از دانش وسیع، سیاست صحیح و موعظه‏هایى روشن‏گر امام علىm به چشم مى‏خورد که شبیه آن، در آثار هیچ یک از دانشمندان بزرگ و فیلسوفان و نوابغ دیده نمى‏شود.»

شعرِ منثور

«دکتر على الجندى»‏، رئیس دانشکده‌ا‌ی در مصر، درباره‌ی نثرِ حضرت علىm مى‏گوید: «نوع خاصی از موسیقى که بر اعماق احساسات پنجه مى‏افکند، در این بیانات هست. از نظر سجع(1)، چنان منظوم است که مى‏توان آن را «شعر منثور» نامید.»

نفخه‌ی گل

مرا نهج‌البلاغه درسِ دین داد

نشانم راه خیر‌المرسلین داد

سپردم گوشِ جان را بر نوایش

پیامی از امیرالمؤمنین داد

پیامی جان‌فزا و نورگستر

برای اولین و آخرین داد

چو بگشودم کتاب بی‌مثالش

به من اندرزهای دل‌نشین داد

چو لب بگشود آن دانای اسرار

خبرهایی ز فردوس برین داد

فصاحت در کلامش، آسمانی است

بلاغت را نمادی برترین داد 

به گفتارش پیامی آدمی‌ساز

برای جمله‌ی اهل زمین داد

چو مردان سلحشور و فداکار

ندای جان‌فزای آفرین داد

مرا با نفخه‌ی گل پرورش داد

به دستم دسته‌گل از یاسمین داد

علی آن هادی رشد و فضیلت

نشانم معنی زیتون و تین داد

چو «عارف» قبله‌اش شاه نجف شد

سلامی از زبان مؤمنین داد

آیت‌الله احمد بهشتی

پی‌نوشت:

1. قافیه‌ای که در نثر به کار می‌رود.

CAPTCHA Image