قالب‌هایی برای نوشتن


کاریکلماتور

بیژن شهرامی

 

 

با اجازه‌ی آقاجون، نگاهی به دل‌نوشته‌هایش می‌اندازم؛ پر است از کاریکلماتور، البته نه از خودش، بلکه از استاد سخن سعدی شیرازی:

-           عالم ناپرهیزگار، کور مشعله‌دار است.

-           آن را که حساب پاک است، از محاسبه چه باک است.

-           سه چیز پایدار نماند؛ مال بی‌تجارت، علم بی‌بحث و ملک بی‌سیاست.

-           ده درویش در گلیمی بخسبند و دو پادشاه در اقلیمی نگنجند.

-           خر باربر به که شیر مردم‌درّ.

-           دو کس رنج بیهوده بردند و سعی بی‌فایده کردند؛ یکی آن‌که اندوخت و نخورد، دیگر آن‌که دانست و نکرد.

 

- کاریکلماتور، جمله‌هایی خیال‌انگیز و کوتاه هستند که آدمی را گاه به تفکر و گاه به خندیدن یا حتی افسوس‌خوردن و گریستن وامی‌دارند.

-           کاریکلماتور، همان کاریکاتور است، با این تفاوت که به جای رنگ و طرح، از کلمه استفاده می‌کند.

-           اگرچه کاریکلماتور به شکل پراکنده در آثار بزرگان فرهنگ و ادب ایران به چشم می‌خورد،  به ‌صورت جدید، ساخته و پرداخته‌ی نویسنده‌ی معاصر، مرحوم «پرویز شاپور» است که سال 1347، در بخش ادبی هفته‌نامه‌ی «خوشه» قلم می‌زد(1).

-           مهم‌ترین ویژگی کاریکلماتور، غافل‌گیرکردن خواننده از طریق گزینش و چینش واژه و دست‌گذاشتن روی مطلبی با پیام خاص است.

-           کاریکلماتور بسیار کوتاه و در حد یکی- دو جمله است.

-           کاریکلماتور، بهره‌ای از طنز دارد؛ به همین علت نمی‌توان آن را با کلمه‌های قصار و حکمت‌آمیز یکی دانست.

-           کاریکلماتور را، می‌توان بر مبنای جان‌دارپنداری اشیا و... نوشت.

-           در ادامه، چند کاریکلماتور را با هم مرور می‌کنیم:        

         وقتی عکس گل محمدی در آب افتاد، ماهی‌ها صلوات فرستادند.

         اگر بخواهم پرنده را محبوس کنم، قفسی به بزرگی آسمان می‌سازم.

         به عقیده‌ی گیوتین، سر آدم زیادی است.

         به یاد ندارم، نابینایی به من تنه زده باشد.

         قلبم پرجمعیت‌ترین شهر دنیاست.

         قطره‌ی باران، اقیانوس کوچکی است.

         زندگی، بدون آب از گلوی ماهی پایین نمی‌رود.

         باغبان وقتی دید باران قبول زحمت کرده، به آبپاش مرخصی داد.

         فاصله‌ی بین دو باران را، سکوت ناودان پرمی‌کند(2).

***

         درختان را می‌برند تا سیل به آن‌ها اصابت نکند.

         تملق، گندستایی می‌کند، انتقاد، گندزدایی.

         اگر مرگ نبود، جاده‌ی عمر به شکل دایره بود.

         مرگ، شایعه‌ی عمر جاودانه را تکذیب کرد.

         خدا، پرواز را آفرید، انسان، قفس را.

         توهین و تملق در قاموسِ آینه نیست.

         قفس، خانه‌ی امن پرنده‌ی بی‌پرواز است.

         زمان، معطل ساعت تنبل نمی‌ماند.

         پرنده‌ای که با قفسش کنار آمده، احساس آزادی می‌کند.

         ماهی ساده‌لوح، روی آب می‌آید تا از توجه گربه، تشکر کند.

         ای کاش نبودنت را هم با خودت برده بودی!

         آبشار، رودخانه‌ی عمودی است.

         سیل و مرداب، افراط و تفریط جریان آب‌اند.

         سگ گله، چنان هار شد که گله به گرگ پناه ‌برد.

         تبخیر تدریجی کودکی را، بزرگ‌شدن می‌نامیم.

         نه لاستیک ترکید، نه راننده خواب بود، جاده، جاخالی داد(3).

پی‌نوشت‌ها:

1. این هفته‌نامه در سال 1348 به دستور ساواک تعطیل شد.

2. پرویز شاپور.

3. عمران صلاحی.

CAPTCHA Image