گزارش/تفریح‌های آبی


زهرا عبدی

«ألم تر أنّ الفلک تجری فی البحر بنعمت‌الله؛ حرکت کشتی‌ها بر پهنه‌ی دریا، در پرتوِ مواهب الهی، شایسته‌ی تأمل و درس‌آموزی است.»

(سوره‌ی لقمان، آیه‌ی‌31)

 

از خانه‌ی ما- (کَن)- تا پارک جنگلی کوهسار(1) فاصله‌ی کمی بود. گاهی آخر هفته همراه خانواده به آن‌جا می‌رفتیم. در بالای کوه‌های پارک همیشه چند کایت‌سوار دیده می‌شد. شبیه پَر، با چترهایی بیضی‌شکل و رنگارنگ، آرام و آهسته میان آسمان این‌طرف و آن‌طرف می‌رفتند. یک‌بار خواستم من هم پرواز با کایت را تجربه کنم. گفتند کایت‌سوارها مرد هستند، برای پرواز باید همراه آن‌ها بروی؛ یعنی باید با طناب‌های مخصوص کایت و مربی طناب‌پیچ شوی. کلاً فکرش را از سرم بیرون کردم.

 سال‌ها از آن روز می‌گذرد و من هر بار به پارک کوهسار می‌روم تنها به مشاهده‌ی مناظر زیبا، بام تهران بزرگ و زیارت شهدای گم‌نامی که آن‌جا به خاک سپرده شده‌اند، بسنده می‌کنم.

حتی دیگر نپرسیدم آیا الآن، بعد از سال‌ها کایت‌سوار زن هم دارند که من با او بپرم یانه؟

***

چه خوب که امروز در ساحل خزر خانمی هست و با وجود او می‌شود ما خانم‌ها هم با جت‌اسکی روی دریا برویم و حسی زیبا را تجربه کنیم!

روز گرمی بود و او تمام روز کنار دریا مشغول کار؛  ولی با این حال تمام مدتی که با ایشان صحبت می‌کردم، لبخند به لب داشت. تحکم خاصی در تن صدایش بود که اراده، انرژی و توان بالایش را نشان می‌داد.

* چند سال است که به این حرفه مشغول هستید؟

سه‌- چهار سالی است که تمام‌وقت کار می‌کنم.

* مربی‌تان؟

همسرم مربی من بوده. ایشان دوازده سال است که در زمینه‌های گوناگون فعالیت دارد. سال‌ها غریق‌نجات بود. الآن کارت سَرناجی دارد. در زمینه‌ی قایق‌رانی و ورزش جت‌اسکی تمام دوره‌ها را گذرانده و الآن در همین رشته‌ها حرفه‌ای کار می‌کند.

* چه‌طور حرفه‌ای شدند؟

از بچگی در رودخانه و دریا شنا می‌کرده است. کلاس اول، شناگری حرفه‌ای و در زمان خدمت سربازی غواص بوده است. بعد از سربازی وارد دنیای کار می‌شود. الآن هم مرتب هر روز در دریا چند کیلومتری شنا می‌کند تا با این ورزش بدنش آماده و سلامت باشد.

* خاطره‌های جالب؟

 دریاست، حادثه همیشه پیش می‌آید. خاطره‌های قشنگ ما مربوط به نجات‌دادن غریق‌هاست.

* همسرت تا به حال چند نفر را نجات داده است؟

خاطرم نیست. زیاد پیش آمده؛ چون ما کارمان کنار دریاست و هر روز این‌جاییم، از این موارد زیاد پیش می‌آید؛ مخصوصاً در تعطیلات. گاهی همسرم برای شنا به دریا رفته، گاهی با قایق بوده، گاهی با جت‌اسکی و... غریقی را دیده و نجاتش داده.

* متفاوت‌ترین خاطره؟

یک‌بار دریا خیلی آرام و ساحل خلوت بود و کسی آن اطراف نبود. ساعت کارمان تمام شده بود و آماده‌ی رفتن شده بودیم. آن روز می‌خواستیم به مهمانی برویم. همسرم یک‌باره به دلش افتاد و گفت: «بگذار بروم با جت یک دور بزنم، بعد برویم.» لباس مهمانی به تن داشت و گوشی و ساعتش همراهش بود. دو نفر را می‌بیند که در حال غرق‌شدن هستند. بلافاصله توی آب می‌پرد و آن دو نفر را روی جت‌اسکی می‌گذارد و برمی‌گرداند.

خدا را شکر زنده ماندند؛ اما آن روز کلی خندیدیم. به او گفتم از این به بعد حتی برای ثانیه‌ای هم که به دریا می‌زنی، باید لباس ورزشی بپوشی و گوشی و ساعتت را هم توی ساحل بگذاری.

* رابطه‌ی نجات‌یافتگان با شما؟

آدم‌ها با هم فرق دارند. بعضی‌ها می‌روند و دیگر سراغی از ما نمی‌گیرند؛ ولی بعضی‌ها تشکر می‌کنند، هدیه می‌آورند، گاهی تماس می‌گیرند، یا پیامک و...

* از رفتار مشتری‌ها راضی هستید؟

بعضی از مشتری‌ها واقعاً عالی‌اند. گاهی با ما بسیار صمیمی می‌شوند و رفت‌وآمد خانوادگی پیدا می‌کنند؛ حتی یکی‌شان آمد کنار خانه‌ی ما زمین خرید و خانه ساخت. بعضی از مشتری‌ها هم اذیت‌مان می‌کنند. سر قیمت چانه می‌زنند یا آخر وقت می‌آیند و می‌خواهند به دریا ببریم‌شان. هر چه می‌گوییم ساعت کاری تمام شده، بچه‌ها از صبح توی آب بوده‌اند، خسته‌اند و... باز اصرار می‌کنند و می‌گویند پول بیش‌تری می‌دهیم، بیایید ما را ببرید. این‌طور مواقع سکوت کرده و سعی می‌کنیم رفتاری نشان ندهیم که بحث بالا بگیرد.

* ساعت کاری؟

نُه صبح تا یک و عصرها چهار تا هشت. چند قایق و چند جت داریم و تا غروب کار می‌کنیم.

* یادگرفتن جت‌اسکی خیلی سخت است؟

اولین و مهم‌ترین نکته این است که از دریا و دستگاه نترسی. من قبلاً موتورسیکلت سوار می‌شدم و قایق‌رانی می‌کردم؛ برای همین خیلی زود یاد گرفتم جت‌اسکی را هم کنترل کنم. الآن کارت و گواهی‌نامه دارم؛ کارت سلامت، نجات‌غریق و...

* برای گرفتن مدارک دوره‌ی خاصی هم گذرانده‌اید؟

در بابلسر ده جلسه کلاس تئوری داشتیم؛ بعد هم دو جلسه‌ی عملی در رودخانه آموزش دادند.

* چه ماه‌هایی از سال کسب و کار شما رونق می‌گیرد؟

در عید و تابستان لب دریا خیلی شلوغ می‌شود. اردی‌بهشت و ماه رمضان تقریباً هیچ مشتری‌ای نداریم. زمستان‌ها هم کلاً کارمان تعطیل است.

* آقایان در زمستان برای کسب درآمد چه کاری انجام می‌دهند؟

اکثراً شغل دوم دارند؛ به صیادی می‌روند، مسافرکشی و...

* قیمت خرید؟

در کیش و جنوب با پانزده یا بیست میلیون تومان می‌شود یک جت‌اسکی خرید؛ ولی ما که می‌خواهیم آن‌ها را به شمال بیاوریم قیمت بیش‌تری باید بپردازیم. گمرک می‌خورند و تقریباً برای هر دستگاه بین پنجاه تا شصت میلیون باید هزینه کنیم. در کل دستگاهی هزینه‌بر است. گاهی تعویض یک قطعه‌ی کوچک آن پانصدهزار تومان خرج برمی‌دارد. برای خرید یک پیچ کوچک صدهزار تومان باید بپردازیم.

* چند فرزند دارید؟ آن‌ها هم به شغل شما علاقه‌مندند؟

دو فرزند دارم؛ یک دختر و یک پسر. دخترم از بچگی شنا بلد شد و از شش‌سالگی با جت‌اسکی تمرین می‌‌کرد. الآن ده‌ساله است و مهارت زیادی پیدا کرده؛ حتی حرکت نمایشی هم می‌زند. پسرم شش‌ساله و دو سال است این ورزش را انجام می‌دهد.

* با توجه به سن کم‌شان حادثه‌ی ناگواری برای‌شان پیش نیامده؟

گاهی اتفاق‌هایی رخ می‌دهد؛ مثلاً یک بار دخترم توی رودخانه سوار جت‌اسکی بود. کنار رودخانه چند تا از دوستانش ایستاده بودند. دخترم مدام دورِ درجا می‌زد و می‌خواست طوری جت را کنترل کند که به بچه‌ها آب بپاشد و خیس‌شان کند. بچه‌ها خیس شدند و کلی سروصدا راه‌انداختند. در حالی که دورِ درجا می‌زد، کنترل جت از دستش خارج شد و کفِ دستگاه گیر کرد به خشکی؛ هم جت چند تا پشتک زد و هم دخترم چند متر آن‌طرف‌تر پرت شد. شکر خدا صدمه‌ی زیادی ندید!

* در تمام سال‌های گذشته خسارت مالی یا جانی نداشتید؟

هزینه‌ی تعمیر و نگه‌داری دستگاه بالاست؛ اما خسارت جانی نداشتم. البته گاهی دریا که طوفانی می‌شود و موج‌های بلندی ایجاد می‌کند، همکاران و دوستان برای تجربه‌ی هیجان موج‌سواری می‌روند دریا. در این مواقع حادثه‌های زیادی رخ می‌دهد. شکستگی استخوان و بیش‌تر فک، دندان، لثه و...؛ چون در شرایط بد آب و هوایی مسافر روی آب نمی‌بریم، حادثه‌ی بدی هم تاکنون برای‌مان رخ نداده. البته ما، هم دستگاه و هم مسافرها را بیمه می‌کنیم؛ بیمه‌ی سرنشین، مثل ماشین‌ها!

* طریقه‌ی حمل و نقل وسایل؟

خانه‌‌ی‌مان کنار رودخانه است. این قایق‌هایی را که می‌بینید، از همان داخل رودخانه سوار می‌شویم و تا کنار دریا می‌آوریم‌شان؛ ولی جت‌اسکی را داخل یک وسیله‌ی گاری‌مانند می‌گذاریم، تا خانه می‌بریم و می‌آوریم؛ چون مصرف سوخت‌شان بالاست برای همین آن‌ها را روشن نمی‌کنیم.

وزن جت‌ها خیلی بالاست؛ اگر به ساحل بخورند و شن بگیرند، با هزار زحمت باید جابه‌جا‌ی‌شان کنیم. هر غروب می‌اندازیم‌شان روی گاری، می‌بریم توی خانه‌ی‌مان؛ چون باید با آب شیرین شن‌های داخل دستگاه شسته شوند.

* مصرف سوخت این دستگاه؟

ساعتی چهل لیتر بنزین می‌سوزاند. باکش با هفتاد لیتر پر می‌شود. اگر مشتری پشت هم داشته باشیم، دوساعته خالی می‌شود.

* این طناب‌ها را برای چی این‌جا بسته‌اید؟

می‌شه گفت این‌جا ایستگاه جت‌هاست. یک لنگر بزرگ توی ساحل می‌زنیم و تا عمق زیادی در شن‌ها فرومی‌کنیم. یک سر طناب را به لنگر می‌بندیم و یک کیسه پر از شن می‌کنیم و سر دیگر طناب می‌بندیم و آن را داخل آب می‌اندازیم. این طناب ثابت می‌ماند؛ یک سر توی ساحل، یک سر توی دریا.

بین این طناب‌ها گره‌هایی می‌زنیم. طناب اضافه می‌بندیم و جت‌ها را به آن متصل می‌کنیم.

بعضی وقت‌ها که دریا موج دارد، هی می‌کوبد به جت و گره کور می‌شود؛ آن وقت دیگر با دست باز نمی‌شود، مجبوریم با چاقو بازش کنیم.

* قیمت بلیت؟

مسیر مازندران، محمودآباد و حومه قیمت‌ها پایین است. برای یک‌ربع سوارشدن جت باید پنجاه‌هزار تومان بپردازید.

* بعضی‌ها معتقدند، تکرار از جذابیت و زیبایی می‌کاهد. شما که سال‌هاست کنار دریایی، آیا دریا برای‌تان تکراری شده؟

نه، هرگز. بستگی به خود آدم‌ها دارد. کسی را دیدم که برای اولین بار هم که دریا را دید، هیچ احساسی به این همه شکوه نداشت.

دریا به ما بی‌نهایت آرامش می‌دهد. من 29 سالم است و هر روز از دیدن دریا لذت می‌برم.

***

از همکارشان می‌خواهم جت را روشن کند و توی آب برود تا عکس بگیرم. اول قبول نمی‌‌کند و مدام می‌گوید: «برایم دردسر می‌شود؛ چند بار از این دست مشکلات پیش آمده و...»

اما وقتی می‌بیند مدام دنبالش می‌روم و اصرار می‌کنم، راضی می‌شود.

سوار جت می‌شود و سعی می‌کند آرام حرکت کند تا بتوانم عکس بگیرم.

به دریا می‌زنم. توی آب پیش می‌روم. تمام لباس‌هایم خیس می‌شوند. گاهی موج می‌زند و آب به دوربینم می‌ریزد. دوربینم ناراحت است؛ چون ضد آب نیست. صاحبش، ولی خیلی خوش‌حال است، به خاطر شکار این سوژه.

***

موقع گردش در دریای جنوب، گاهی آن‌قدر از ساحل دور می‌شدیم که دیگر دورتادورمان فقط آب است و آب؛ حتی یک ذره هم از خشکی و متعلقاتش اثری نبود. ترس برم می‌داشت و می‌رفتم توی خیال: «اگر قایق سوراخ شود؟ اگر توی آب بیفتم؟ این‌جا به اقیانوس متصل است؛ پس حتماً یک عالمه کوسه و نهنگ‌های قاتل هم دارد! شاید هم این قایق‌ران ما را تحویل دزدان دریایی بدهد!»

اما خوبی گردش در دریای شمال این است که از دور، نوار باریکی از ساحل سرسبز پیداست؛ برای همین خیالم راحت است که هر حادثه‌ای رخ دهد، می‌توانم با شنا خودم را به ساحل برسانم!

........................................

 

1. پارک جنگلی‌- کوهستانی کوهسار در شمال محله‌ی کن (منطقه‌ی 5 تهران) قرار دارد.

هم‌چنین درون بوستان، جاده‌ی ماشین‌رو وجود دارد که از طریق آن می‌توان به مناطق بالایی بوستان رسید. برای رسیدن به آن می‌توانید تا انتهای بزرگ‌راه آب‌شناسان (ایران پارس) بیایید. به میدان شهران که رسیدید، تابلوی پارک جنگلی کوهسار را می‌بینید.

CAPTCHA Image