ای ایران! ای مرز پرگهر!
سیدمهدی هاشمی
اشاره: بعضی از شعرهای مهم و معروف، داستان دارند! یعنی یک اتفاق یا قضیهای خاص، باعث سرودن آن شعر شده است. خواندن بعضی از این داستانها در کنار شعر جالب است. از این به بعد، در هر شماره، با هم داستان یک شعر معروف را میخوانیم:
حتماً شما هم بارها سرود «ای ایران، ای مرز پرگهر» را شنیدهاید و با هر بار شنیدنِ آن، احساس غرور و بزرگی کردهاید و نیرویی حماسی، وجودتان را در بر گرفته است. شاید برایتان جالب باشد بدانید چه شد که این سرود و آهنگ ساخته شد!
شاعر این سرود «دکتر حسین گلِگلاب» است. او متولد مرداد 1274 در تهران است. گلگلاب سالها استاد دانشگاه تهران و عضو فرهنگستان ایران بود.
پس از جنگ جهانی دوم، قوای روس، انگلیس و آمریکا ایران را اشغال کردند. یک روز گلگلاب (سال 1323) از خیابان هدایت تهران عبور میکرد که متوجه میشود یک سرباز انگلیسی مشغول کتکزدن یک بقّال ایرانی است. یکبار هم دیده بود که سربازان آمریکایی با زنان و دختران در خیابان بدرفتاری کردهاند. این اتفاقها دست به دست هم داده و او را متأثر میکند؛ به دفتر انجمن موسیقی ملی و دیدار دوستش «روحالله خالقی (از استادان بزرگ موسیقی ایران)» میرود و ماجرا را تعریف میکند. او هم از این ماجرا غمگین میشود.
این دو هنرمند تصمیم میگیرند با هنر خود به جنگ دشمن بروند و این تصمیم باعث میشود گلگلاب شعر «ای ایران» را بگوید و روحالله خالقی آهنگ آن را بسازد.
این سرود در اولین اجرا، با کُر خوانده شد (27 مهر 1323)؛ ولی بعدها استاد غلامحسین بنان و دیگران آن را بهصورت تکخوانی هم اجرا کردند. سرود «ای ایران» از همان اولین اجرا در تقویت روحیهی ایرانیان در آن دوران، تأثیر بسیاری داشت.
از ویژگیهای این سرود، استفاده از واژههای فارسی است و در آن از هیچ کلمهی غیرفارسی استفاده نشده و با لحنی دلنشین و عامیانه پیغامی بزرگ را به تمام اقشار، کوچک و بزرگ میرساند.
حسین گلگلاب، اسفند 1363 در تهران از دنیا رفت و در بهشت زهرا به خاک سپرده شد.
ای ایران
ای ایران! ای مرز پرگهر!
ای خاکت سرچشمهی هنر
دور از تو اندیشهی بَدان
پاینده مانی و جاودان
ای دشمن ار تو سنگ خارهای من آهنم
جان من فدای خاک پاک میهنم
مهر تو چون شد پیشهام
دور از تو نیست، اندیشهام
در راه تو، کی ارزشی دارد این جان ما
پاینده باد خاک ایران ما!
*
سنگ کوهت دُر و گوهر است
خاک دشتت بهتر از زر است
مهرت از دل کی برون کنم
برگو بیمهر تو چون کنم
تا گردش جهان و دور آسمان بپاست
نور ایزدی همیشه رهنمای ماست
مهر تو چون شد پیشهام
دور از تو نیست، اندیشهام
در راه تو، کی ارزشی دارد این جان ما
پاینده باد خاک ایران ما!
*
ایران ای خرم بهشت من!
روشن از تو سرنوشت من
گر آتش بارد به پیکرم
جز مهرت بر دل نپرورم
از آب و خاک و مهر تو سرشته شد دلم
مهرت ار برون رود چه میشود دلم
مهر تو چون شد پیشهام
دور از تو نیست، اندیشهام
در راه تو، کی ارزشی دارد این جان ما
پاینده باد خاک ایران ما!
ارسال نظر در مورد این مقاله