کتاب‌های گم‌شده


دُرّه‌ی نادره (تاریخ عصر نادرشاه)

فاطمه بختیاری


نویسنده‌ی کتاب:

«میرزامهدی‌خان استرآبادی»، منشی دربار نادری بود. از تولد، دوران کودکی و چگونگی تحصیل او هیچ اطلاعی در دست نیست؛ گویا از خانواده‌‌ای سرشناس و بنام نبوده است. سال مرگ او نیز به درستی مشخص نیست و تقریباً بین سال‌های 1166-1162 هجری‌قمری بوده است.

آثار دیگر نویسنده: تاریخ نادرشاه (جهان‌گشایی نادری)، وقایع روزانه‌ی سلطنت نادرشاه، سنگلاخ، اشعار و منشئات.

میرزامهدی‌خان، کتاب‌خانه‌ی نفیسی داشته که آن را وقف کرد؛ اما متأسفانه تنها چند کتاب از آن کتاب‌خانه‌ی بزرگ باقی مانده است!

خود کتاب:

درّه‌ی نادره دشوارترین و متکلف‌ترین متن به نثر فارسی است. هدف نویسنده نیز، نوشتن کتابی متکلف بوده و تاریخ‌نویسی در درجه‌ی دوم اهمیت است. این کتاب، به تقلید از کتاب‌هایی چون تاریخ وصاف، کلیله‌ودمنه، سندبادنامه، مرزبان‌نامه، گلستان و نفثة المصدور نوشته شده است؛ اما نویسنده فقط نخواسته است تاریخ را بنویسد، بلکه خواسته تسلط خود به لغت‌های عربی و فارسی و مهارت خویش را در نوشتن نثر فنی و مصنوع به رخ بکشد.

البته هنر نویسنده تنها به آوردن لغت‌ها نیست؛ بلکه انواع صنایع ادبی هم در این کتاب به خوبی دیده می‌شود که نشان از آگاهی و تبحر نویسنده است. هرچند نثر کتاب دشوار است، خواندن آن، خواننده با قدرت قلم و چگونگی نوشتن، نویسنده‌ای آشنا می‌گردد که کم‌تر در کتاب‌های تاریخی دیده می‌شود.

تسخیر هندوستان

چون غزنین و کابل از دیرزمان جزء خراسان شمرده می‌شد، نادر در اوایل ورود به قندهار، نامه‌ای به «محمدشاه»، پادشاه هندوستان نوشت و طی آن به کنایه و تصریح گوش‌زد کرد که سلاطین هندوستان، از کهن دوستان ایران‌اند و محمدشاه نباید رفتاری پیش گیرد که برخلاف اصول دوستی باشد؛ اما محمدشاه، سفیر نادر را یک سال معطل کرد و پاسخی به نامه‌ی نادر نداد. نادر چون محمدشاه را به پیام‌های خود بی‌اعتنا دید، به تهیه‌ی لشکر پرداخت.

 

پادشاهی شاهرخ‌میرزا

پس از کشته‌شدن نادر و فرزندان او، علی‌شاه، ابراهیم‌خان را در ارگ مشهد پنهان کرد و خبر کشته‌شدن او را منتشر ساخت. هرچند پس از قتل علی‌شاه، ابراهیم‌خان خود را پادشاه خواند، مردم مشهد و سران ایل به جست‌وجوی شاهرخ برخاستند، او را از ارگ بیرون آوردند و در آستانه‌ی مشهد رضوی با وی پیمان سلطنت بستند. شاهرخ‌میرزا، در بیستم شوال سال 1161، در مشهد به تخت نشست. ابراهیم‌خان پس از شنیدن خبر جلوس شاهرخ‌میرزا، در هفدهم ذوالحجه‌ی آن سال در تبریز به تخت نشست.

قتل نادر

نادرشاه اگرچه در آغاز کار از راه دل‌سوزی، خود را به رنج انداخت تا مردم ایران را آسوده‌خاطر سازد، عاقبت راه بیداد را پیش‌گرفت و هرچند که از سیم و زر تا آن‌جا که توانست به دست آورد، در خاتمه‌ی کار، دین و دنیای خود را بدان فروخت و پاره‌ای حوادث غم‌انگیز دیگر ضمیمه‌ی مال‌دوستی او شد و موجب زوال ملک او گردید.

تکه‌هایی از کتاب

- هر که عاقبت کار را نگریست (نگاه‌کرد)، عاقبت کار نَگِریست (گریه نکرد) و هر که نقد اعمال خود به‌سوخت، به نار جحیم (جهنم) نسوخت و هر که از راه انصاف بگردید، شایسته‌ی رحمت نگردید.

- هر که دین به دنیا فروخت، نار جحیم بر خود فروخت. آن‌که در آغاز کار بار ریاضت کشید، در انجامِ آن جام را تحت کشید. هرکه هوای نفس را از دست شد (مطیع هوای نفس شد)، پایان کار، از دست شد (مضطرب شد).

- در تحصیل زاد اُخروی دیرمکن و زود بکوش و دین به دنیا مده.

- غره چه شوی به مسکن و کاشانه؟

بر عمر که هست حاصلش افسانه

هم‌خانه‌ی صرصری، چه افروزی شمع؟

بر رهگذر سیل، چه سازی خانه؟

CAPTCHA Image