نقد کتاب/خانه‌ی ما چه شکلی است؟


یادداشتی برکتاب یک جعبه پیتزا برای ذوزنقه‌ی کباب‌شده

معصومه‌سادات میرغنی

«سکوت، سکوت، سکوت... درست تا لحظه‌ای که مامان یک‌مرتبه از روی صندلی بلند شد و رفت به طرف اتاق خواب خودشان، هفده دقیقه و بیست ثانیه بود که از رفتن فیثاغورث می‌گذشت. در این مدت کسی صحبت نکرد. من و بابا روبه‌روی هم روی مبل نشسته بودیم. بابا هر دو دستش را تا آن‌جا که می‌توانست، مثل صلیب روی پشتیِ مبل باز کرده بود و سرش را داده بود عقب. در این حالت، سیب آدمش مثلِ سر جوجه‌مرغی بود که داشت با فشار از زیر پوست گردنش می‌زد بیرون. مامان توی آشپزخانه، از سرجایش جنب نخورده بود. من، جلدِ پاره‌شده‌ی سی‌دی فردین خلعتبری را توی دستم گرفته بودم و گاهی خودم را باد می‌زدم. می‌دانستم وضعیت خوبی نیست. به نظر می‌رسید همه چیز خانه – اشیا و آدم‌ها – در مرز انفجار قرار گرفته‌اند. با این حال کلافگی بابا روی 229 آرام گرفته بود؛ ولی...

- اگه بابات عقلش بزرگ شده بود، گول قشنگی این خونه رو نمی‌خورد.

- آخه بابا از کجا می‌دونست این اتفاق... ولش کن!

- باید می‌دونست این چیزیه که اون باید ازش سر دربیاره. خونه‌ای که اجاره‌ی گرون نداره، حتماً یه عیبی داره. اون هم این خونه. ای کاش مغزِ ریاضیاتی‌اش این جور جاها به دادش می‌رسید! نه این‌که بشینه بگه این خونه شکلِ ذوزنقه‌ است، اون یکی شکل مربع مکعبه...

- شیشه وقتی در هوا ناپدید می‌شه که ضریب انکسارش با ضریب انکسار هوا مساوی باشه. گاهی وقت‌ها فکر می‌کنم آدم‌ها وقتی شروع به پنهان‌کردن چیزی می‌کنند، غیب می‌شوند.

یک‌مرتبه غیب می‌شوند. احساس‌شان می‌کنم؛ ولی  نمی‌بینیم‌شان. این اتفاق وقتی با هم‌کلاسی‌هایم یا دوستان بسیار صمیمی‌ام هستم، بیش‌تر برایم اتفاق می‌افتد. یک‌مرتبه ناپدید می‌شوند؛ درست مثل شیشه در هوای آزاد. خانم مسعودی‌فر می‌گوید، این‌طور موقع‌ها ضریب انکسار شیشه با ضریب انکسار هوا مساوی است. آن روز احساس کردم بابا دارد ناپدید می‌شود؛ نه یک مرتبه؛ آهسته آهسته.»

تا حالا با آدمی روبه‌رو شده‌اید که طرز نگاهش به زندگی و اتفاق‌های اطرافش فرق داشته باشد؟ پدر آنا از آن دسته آدم‌هاست. او معلم ریاضی است و ریاضیات را مثل زندگی دوست دارد؛ چون معتقد است امن‌ترین و سرراست‌ترین جای دنیاست که در آن هر چیزی سر جای خودش قرار دارد و برای هر چیزی جواب مشخصی وجود دارد. پدر آنا وقتی کلافه می‌شود، برای رسیدن به آرامش، شروع به شمردن اعداد اول می‌کند. او آدم‌ها و خانه‌ها را به شکل هندسی می‌بیند. مثلاً به صاحب‌خانه‌ی جدیدشان می‌گوید فیثاغورث، چون از نظر او حالت ایستادن مدیر مجتمع، شبیه مثلث است. او تمام خانه‌هایی که در آن‌ها اجاره‌نشین بوده‌اند را روی کاغذ ترسیم کرده و به نظرش یکی شبیه مربع، دیگری مکعب و بعدی ذوزنقه‌ی متساوی‌الساقین است. خانواده‌ی آنا به خوبی در کنار هم زندگی می‌کنند. پدر، مادر و آنا با هم صمیمی هستند و اتفاقی نیست که آن‌ها را به هم بریزد تا این‌که به خانه‌ی جدید اسباب‌کشی می‌کنند. اول آرکوپال‌های مادربزرگ به خودی خود از توی کابینت‌ها می‌شکند؛ بعد خانه به هم می‌ریزد و اتاق زیر و رو می‌شود تا جایی که برای بار چندم، مادر کلافه می‌شود و فکر می‌‎کند این کارها را یا کسی انجام داده یا خانه‌ی جدید موش دارد؛ اما...

نثر کتاب ساده، روان و صمیمی است و آنا توانسته از پس روایت کتاب برآید. داستان کتاب ماجرای پیچیده‌ای ندارد؛ اما به دلیل نوع روایت و بودن شخصیت پدر، رمان جاذبه پیدا کرده تا جایی که خواننده را درگیر می‌کند و کشش مطالعه تا صفحه‌ی آخر را به او می‌دهد؛ البته ناگفته نماند که گره داستان به سادگی باز می‌شود و به نظر می‌رسد نویسنده در این کار عمدی داشته است.

جمشید خانیان، داستان‌نویس و نمایش‌نامه‌نویس معاصر معتقد است: «عرصه‌ی سختی است و من این سختی را که پر از آفرینش‌گری است، دوست دارم.» کودکی‌های زمین، نخستین اثر او در زمینه‌ی ادبیات کودک و نوجوان است که برگزیده‌ی بهترین کتاب دفاع مقدس در چهارمین دوره و برگزیده‌ی بیست سال کتاب دفاع مقدس شده است.

بازی روی خط ممنوع، خداحافظ همفری بوگارت، او، ننه‌دلاور، عاشقانه‌های یونس در شکم ماهی، طبقه‌ی هفتم غربی، قلب زیبای بابور و... از جمله آثار داستانی اوست. خانیان در زمینه‌ی نمایش‌نامه‌نویسی نیز آثار قابل توجهی دارد که می‌توان به آن‌ها اشاره کرد: درون پیراهن یحیی، اسماعیل اسماعیل، چهارمین نامه، روزی که زمین نان می‌شود، آه از دست این ویکتورهوگو، بلدرچین‌های نر؛ که بیش‌تر آن‌ها در تهران و شهرستان‌ها اجرا شده و از جشنواره‌هایی چون تئاتر فجر و دوره‌های مختلف جشنواره‌های دفاع مقدس موفق به کسب رتبه شده است.

«آینه‌ای توی سقف» برگزیده‌ی جشنواره‌ی مولهایم آلمان در سال 1378، «شب‌گربه‌های چشم‌سفید» برگزیده‌ی ششمین دوره‌ی انتخاب کتاب سال سلام بچه‌ها، پوپک و جشنواره‌ی کتاب کودک و نوجوان در سال 1387، «خشایارشا» برگزیده‌ی سومین جشنواره‌ی کتاب‌های آموزشی رشد، «کوسه‌ماهی» کاندید مرحله‌ی نهایی جایزه‌ی مهرگان در سال 1382، قلب زیبای بابور، شبی که جرواسک نخواند و طبقه‌ی هفتم غربی نیز برگزیده‌ی 2005 کتاب‌خانه مونیخ، دو دوره‌ی شورای کتاب کودک و IBBY 2012 لندن شده است. بیش‌تر آثار خانیان توانسته رتبه‌هایی را از آن خود کند و به خواننده لذت لازم را بدهد. بد نیست شما هم طعم یک جعبه پیتزای او را بچشید!نستم وضعیت خوبی نیست. به ن خلعت‌بری را توی دستم گرفته بودم و گاهی خودم را باد می‌زدم. می‌ان . در خودشان. هفده

CAPTCHA Image