ایران را بگردیم‌/حکایتِ آن مرد عاشق همیشه تنها


 

عکس و گزارش: عدالت عابدینی

 

در خراسان جنوبی و در دل کویر، پس از عبور از روستاهای «چوپانان» و «مصر» و شهر «خور» به روستایی می‌رویم که تنها یک نفر سکنه داشته و با شخصیتی آشنا می‌شویم که به خاطر عشقش شهرت جهانی پیدا کرده بود و توریست‌هایی از کشورهای مختلف برای دیدنش به آن‌جا می‌آمدند؛ غافل از این‌که مردمان بسیاری از کشورمان وی را نمی‌شناخته و نمی‌شناسند. قصه‌ی او قصه‌ی لیلی و مجنون است؛ اما در عصر حاضر، بشنویم حکایت عشق این مرد را؛ حکایت عشق عبدالحسین.

***

عبدالحسین آخرین فرد ساکن در روستای «عروسان» بوده که در سال‌های پایانی زندگانی خود به تنهایی در آن روستا سکونت داشت. او در جوانی عاشق «رقیه» دخترعموی خود، که در شهر «خور» ساکن بود، می‌شود و از بستگان خود می‌خواهد به خور بروند و رقیه را که «رقی» صدایش می‌کردند برایش خواستگاری کنند. از آن‌جایی که خانواده‌ی عمویش شهرنشین و متمول بودند، راضی نمی‌شوند دخترشان را به یک روستایی بدهند؛ حتی اگر او، پسرعمویش باشد؛ از این رو به درخواست بستگانش توجهی نمی‌کنند و خواستگاری وی را رد می‌کنند. بالأخره یک روز عبدالحسین به تنهایی راه می‌افتد و به خانه‌ی عموی خود در خور می‌رود و شخصاً رقیه را از وی خواستگاری می‌کند. عمو، او را با کتک از خانه بیرون می‌اندازد. عبدالحسین، شبانگاه با تنی کبود به خانه‌ی پسرخاله‌ی خود می‌رود و پسرخاله به او پناه می‌دهد. پس از آن، عبدالحسین با دلی شکسته به روستا برمی‌گردد و در عشق «رقی» می‌سوزد و می‌سازد و هم‌چنان از اطرافیان خود می‌خواهد که به نزد عمویش بروند و او را راضی کنند. تا سیزده سال به خواستگاری می‌رفته و باز هم جواب رد می‌شنیده تا این‌که اقوام عبدالحسین که بی‌تابی او را می‌دیدند، نقشه‌ای کشیدند. دختری را در خور برای او خواستگاری کرده، مجلس عروسی برگزار نمودند و او را به جای رقیه کنار عبدالحسین نشاندند، با این تصور که پس از گذشت سال‌ها، عبدالحسین قیافه‌ی رقیه را فراموش کرده و باورش می‌شود که عروس، رقیه است؛ ولی عبدالحسین متوجه شده و مجلس را ترک می‌کند، به خانه‌اش بازمی‌گردد و تا آخر عمر با یاد او زندگی می‌کند؛ تنهای تنها !

او با وجود مهاجرت همه‌ی روستاییان به شهر، باز تنها در روستا می‌ماند و کشاورزی‌اش را توسعه می‌دهد و تا آخر عمر هم ازدواج نمی‌کند. وی تا آخر عمر اعتقاد داشته که دخترعمویش هنوز ازدواج نکرده؛ در حالی که او ازدواج کرده و صاحب پنج فرزند هم بود.

و بالأخره در همان روستا عبدالحسین عاشق بیمار می‌شود و برادر و برادرزاده‌هایش از او نگه‌داری می‌کنند و بالأخره در 85سالگی دار فانی را وداع می‌گوید. مدفن وی اکنون در شهر خور و بیابانک است.

***

 ـ عروسان از روستاهای منطقه‌ی خور و بیابانک در استان اصفهان ایران است. این روستا در مرکز روستاهای جنوبی خوروبیابانک قرار گرفته است. برای رسیدن به این روستا هم می‌‌توان از استان سمنان و از کویر مرکزی ایران رفت و هم از سمت استان اصفهان؛ ولی حتماً باید آشنا به مسیر بود؛ وگرنه امکان رسیدن به این روستا برای شخص ناآشنا بسیار مشکل خواهد بود. ضمن این‌که در این روستا، یک حسینیه وجود دارد که می‌توان با هماهنگی برای شب‌ماندن از آن‌جا استفاده کرد.

 

CAPTCHA Image