نگین قلعهنویی- اراک
حتی اگر تمام درهای دنیا به رویم بسته باشد، مهم نیست.
درِ حرم تو همیشه به رویم باز است.
من برای دیدارت، بلیت عشق میگیرم و با قطار دلم سفر میکنم.
ای امام! دستانم به پنجرهیفولادت گرهخورده و چه گرهگشایی بهتر از تو که گره من را بازکنی.
تویی که با آمدنت خراسان را جامهای سبز پوشاندی. آنجا را پر از نور کردی. جامهی مهربانیات را بر من هم بپوشان!
حرم تو امنترین جای دنیاست.
با خود میگویم کاش در صحن تو گم شوم و دیگر هیچوقت پیدا نشوم!
من تنها بلیت ماندن دارم؛ ماندن در این خلوت و تنهایی.
ای امام! کاش آخرین مقصد این بلیت حرم تو باشد!
ارسال نظر در مورد این مقاله