شعر/ جام جهانی

نویسنده


بچه‌های تیم آرام نسیم

با لباس آبی روشن

وارد میدان شدند

بچه‌های تیم باغ از سوی دیگر

با لباس ساده و پاهای لاغر

توی میدان منتظر بودند

(تیم آبی‌پوش و آرام نسیم

پیش از این هم زردپوشان خزان را برده بود)

بچه‌های هر دو تیم

روبه‌روی هم

توی میدان صف زدند

بچه‌های تیم باغ

دست‌هاشان را تکان دادند

و برای تیم مهمان کف زدند

قهرمان تیم آبی‌پوش – یعنی باد –

با درختان دست داد

در همین هنگام داور سوت زد

*

نیمه‌ی اول بدون گل گذشت...

*

نیمه‌ی دوم

بچه‌های تیم آرام نسیم

هم‌چنان تازه‌نفس بودند

مثل باد از هر طرف بر باغ

حمله می‌کردند

آن‌طرف‌تر، گوشه‌ی میدان

در کنار خط، هوا کم‌کم خودش را گرم می‌کرد

بازی گرم و عجیبی بود

رفته‌رفته تیم باغ از حمله‌های باد

از نفس افتاد

حمله‌ی تیم نسیم آغاز شد

با هجوم باد

ناگهان دروازه‌ی تیم درختان باز شد

سوت داور...

- گل!

باز هم یک بار دیگر

- گل!

ناگهان دروازه‌بان باغ

از هجوم بوی گل‌ها گیج شد

بچه‌های باغ

خسته و حیران شدند

بی‌خبر از هر طرف

با هجوم باد، گل‌باران شدند

*

گرچه این بازی به سود باد پایان یافت

هم‌چنان با بازی دیگر

باز باید منتظر باشیم

راستی آیا

بازی آخر چه خواهد شد؟

عاقبت جام جهانی را که خواهد برد؟

من که می‌گویم

باز هم پایان بازی‌ها

مثل سال پیش خواهد بود

توی بازی‌های آینده

باز هم چندین گل دیگر

باغ خواهد خورد

عاقبت جام بلورین زمستان را

باد خواهد برد

عاقبت یک روز

لحظه‌ی پایان بازی‌ها

با طنین سوت داور می‌رسد

باز هم بازی به سود هر دو تیم

یا به سود هر سه تیم:

تیم باغ و تیم باد و تیم ما

- تیم انبوه تماشاگر –

به آخر می‌رسد!

 

CAPTCHA Image