متن ادبی/ دستان گرم و ...


غزل آزاد

در میان چشمان خواب‌آلود دشت و دستان گرم خورشید و در کنار هزاران لبخند رنگارنگ، جایی را می‌توان دید که پر از صفا، صمیمیت، منبع کار، کوشش، عشق و هم‌دلی است. چادری که، و یا بهتر، جهانی که هم‌چون رودی روان، پاک و زلال و همانند خورشید گرم و استوار است. چادری که شاید کوچک باشد؛ ولی هم‌چون پروانه‌ای رنگین‌بال، زیباست! چادری که خواستگاه مردانی از تبار آفتاب و اهل کار و کوشش، زنانی از تبار آینه و پاک، صادق و مهربان است و محل پرورش آینده‌سازان این مرزوبوم و محل تولد و رشد آن‌هاست.

در کنار این چادر، حصاری چوبی، خانه‌ای ساخته برای تمام حیوانات که بیش‌تر از هر کس کار و کوشش آن‌ها را می‌بینند و به آن‌ها که صاحبان‌شان هستند علاقه دارند. در جایی دیگر چادری افراشته شده که هم‌چون آسمانی پرستاره و باغی پر از درخت و محل پرورش نونهالان و کودکان عشایر است.

درآخر می‌توان گفت زندگی زیباست، در هر کجا و هر زمان؛ چه در خانه‌های بتنی و چه در چادرهای عشایر؛ عشایری که پیامبر فرهنگ‌های دیرینه‌اند و مردمانی مهربان و همدل‌اند.

«دستان گرم و پینه‌بسته‌ی همه‌ی‌شان را می‌بوسم و آرزومند تمام آرزوهای‌شان هستم!»

خدا قوت

 

یادداشت:

 دوست خوبم! متن زیبایت نشان می‌دهد مدت‌هاست که می‌نویسی. توجه به موضوعات مختلف تمرین خوبی برای نوشتن است. در نوشته‌ات توانسته‌ای زیبایی‌های محل زندگی عشایر را نشان بدهی. در لابه‌لای متن ادبی‌ات گاهی کلمه‌هایی است که بیش‌تر برای مقاله استفاده می‌شوند؛ مثلاً: منبع کار، آینده‌سازان و فرهنگ‌ها. مسلماً می‌توانی به جای این‌ها از کلمه‌های دیگری استفاده کنی که برای متن ادبی مناسب‌تر هستند و جنبه‌ی احساسی و عاطفی بیش‌تری دارند. منتظر آثار دیگرت هستم.

و نکته‌ی آخر این‌که نوشته‌ات اسم نداشت. برای نوشته‌هایت یک اسم انتخاب کن.

آسمانه

 

CAPTCHA Image