معرفی و نقد کتاب/ تانکی از آرزوها


«شوخی نبود! دوازده تانک دشمن را در آخرین روزهای جنگ شکار کرده بودم. بی‌جهت نبود که در تمام لشکرها و تیپ‌ها اسمم پیچیده بود. این من بودم که «شکارچی تانک» برازنده‌ام بود. احساس غرور می‌کردم. راه که می‌رفتم، ناخودآگاه نسبت به دیگران احساس برتری می‌کردم. این «من» چنان در من قوی شده و ریشه دوانده بود که انگار از شدت غرور، می‌خواستم بترکم! این غرور وقتی بیش‌تر در «من» تقویت شد که خبر دادند به خاطر این همه شجاعت، قرار است مراسمی برایم بگیرند و از من تقدیر و تشکر شود.

توی مراسم، خیلی‌ها صحبت کردند و از من تعریف و تمجید کردند. دعایم کردند که همیشه سرحال و قوی و خوب باشم. آخر سر هم یک بسته به عنوان هدیه دادند. از همان لحظه که بسته را گرفتم، شور و شوق وصف‌ناپذیری در من به وجود آمد. خواستم بازش کنم و ببینم چیست؛ اما احساس کردم زشت است و همه می‌گویند که عجب آدم ندید بدیدی هستم! با خودم گفتم، می‌برم خانه و یک گوشه‌ی خلوتی گیر می‌آورم و با خیال راحت بازش می‌کنم. بسته را روی صندلی ماشین انداختم و راه افتادم به سمت خانه. در راه ناخودآگاه چشم‌چرانی می‌کردم و نگاهی به بسته می‌انداختم. بسته‌ی بزرگی نبود. شکل و شمایلش جوری بود که یک لحظه احساس کردم چند بسته اسکناس درشت داخلش باشد. کل دریافتی حقوقم دوهزار تومان بود. با این پول چه کارها که می‌توانستم بکنم! راه طولانی بود و من هم رفتم توی فکر پول‌ها. با خودم گفتم در اولین فرصت، یک دفتر کار خوب اجاره می‌کنم و می‌زنم توی کار واردات و صادرات. وضعم که بهتر شد، یک شرکت کوچک تأسیس می‌کنم و یک تولیدی راه می‌اندازم. مگر دیگران از کجا به این‌جاها رسیده‌اند! کم‌کم شرکت را توسعه می‌دهم و یک کارخانه‌ی کوچک راه می‌اندازم. تعدادی کارگر استخدام می‌کنم و برای خودم کسی می‌شوم...»

مادربزرگ ضدبعثی من، تانکِ آرزوها، ماجرای شلوار و شلوارک، بچه‌های سمرقند، اسیر خودمانی، چوپان راستگو، آدم پرنده و... بعضی از داستان‌های این کتاب هستند؛ نوزده داستان طنز در زمینه‌ی دفاع مقدس. داستان‌هایی که نگاهی متفاوت به جنگ دارد و لحظه‌های شیرین و شوخی‌های رزمندگان را در کنار سختی‌ها آورده است. «تانک آرزوها» نثری ساده و صمیمی دارد که خواننده را به سمت خود می‌کشاند. با خواندن این کتاب به لحظه‌های شیرین جبهه‌های جنگ پی می‌بریم. چاپ این کتاب در سال 1390 از سوی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان صورت گرفته است. «تانک آرزوها» شما را به خواندن داستان‌هایی دعوت می‌کند که در کم‌تر کتابی خوانده یا از کسی شنیده‌اید. اتفاقاتی طنزآمیز و ماجراهایی خنده‌دار که در پشت آن‌ها، مشکلات بچه‌های رزمنده را به نمایش می‌گذارد. نویسنده با مهارت و دقت خاصی ماجراها را بیان می‌کند و برای هر کدام زاویه‌ی دید مناسبی دارد: اول‌شخص یا سوم‌شخص. نحوه‌ی بیان داستان‌ها از سوی راوی یکی دیگر از زیبایی‌های کتاب است و نشان می‌دهد که احمد عربلو کارش را خوب بلد است. نویسنده در دوم فروردین 1344 به دنیا آمده است. اهل تهران است و از نوجوانی عاشق خواندن و نوشتن بوده. از سال 1361 با مجلات رشد همکاری داشته و در سال 1362 اولین کتابش «وقتی آقای مدیر کارآگاه می‌شود» را چاپ کرده است. او معتقد است که یک طنز فاخر باید کاملاً در خدمت دین باشد، انسان‌ها را شاداب کند نه این‌که به سوی هجو و تمسخر برود. عربلو کتاب‌ها را مانند بچه‌های یک نویسنده می‌داند؛ شیرین و دوست‌داشتنی! «مجسمه‌ی متحرک، سوار بر خر مراد، ماجراهای امین و اکرم، موش‌های بقالی مشدی‌حسن، بی‌زحمت بزن تو گوش تیمورخان، بوی کباب و صدای سکه‌ها، کمی افزون‌تر، شاه‌عباس از این ور، گنج بدبو، قصه‌های بهلول، کلاغ‌ها و روباه حیله‌گر» از جمله بچه‌های شیرین و دوست‌داشتنی او هستند. عربلو هفده سال سردبیر مجله‌ی رشد نوجوان بوده، با صدا و سیما و نشریات بسیاری نیز همکاری داشته است. او را بیش‌تر به عنوان نویسنده‌ی کودک و نوجوان می‌شناسند که در زمینه‌ی دفاع مقدس و انقلاب اسلامی آثار خوبی دارد. او چند کتاب درباره‌ی خاطرات و زندگی شهدا نیز دارد که می‌توان به این کتاب‌ها اشاره کرد: تندیس مقاومت (داستان زندگی شهید محمدجواد تندگویان)، آن مرد رفت (شهید حسین دوستدار)، روزهای سخت نبرد (خاطرات زندگی حاج‌مهدی کازرونی)، داستانی که تمام نمی‌شود (زندگی شهید مرتضی مطهری).

بهتر است از همین امروز شروع کنید و به سراغ کتاب‌هایش بروید.

 

CAPTCHA Image