روزهای ماه/ شهریور


1 شهریور، روز بزرگ‌داشت ابوعلی‌سینا، روز پزشک

2 شهریور، آغاز هفته‌ی دولت

4 شهریور، روز کارمند

5 شهریور، روز بزرگ‌داشت محمد بن زکریای رازی، روز داروسازی

6 شهریور؛ ولادت حضرت معصومه(س) روز دختران

برداشت اول:

اَه! یک بار نشد بخواهم از خانه بیرون بروم، کسی بهم گیر ندهد. مامان می‌گوید روسری‌ات را بکش جلو. داداش می‌گوید توی خیابان با دوست‌هایت بلند بلند نخند. بابا هم می‌گوید زود بیا. ما دخترها اصلاً حق زندگی نداریم. آزاد نیستیم، همه‌اش یکی بهمان دستور می‌دهد و زور می‌گوید. کاش من هم مثل داداش، پسر بودم تا راحت باشم و بهم گیر ندهند!

 برداشت دوم:

 ای وای! اصلاً حواسم نبود که یه‌کم از موهایم بیرون آمده، باید یک کلیپس جدید بخرم تا روسری‌ام بهتر بایستد و هی برنگردد عقب. داداش هم حق دارد، بلند حرف زدن توی خیابان باعث می‌شود توجه‌ها به ما دخترها جلب شود. بابا همیشه می‌گوید من هدیه‌ی باارزش خدا هستم که به او داده؛ برای همین همیشه مراقب من است؛ حتی بیش‌تر از داداش. من هم سعی می‌کنم با احترام گذاشتن به حرف‌های بابا، خوش‌حالش کنم تا او همیشه به داشتن دختری مثل من افتخار کند.

8 شهریور، روز مبارزه با تروریسم، شهادت دکتر رجایی و باهنر

10 شهریور، روز تجلیل از امام‌زادگان و بقاع متبرکه

این‌جا هیچ کس اسم ندارد. همه زائرند؛ مسافران یک بارگاه مقدس. این‌جا قطعه‌ای از بهشت است که خدا به اهالی زمین بخشیده و من دربه‌در دنبال پناهی برای آرامش جستن، سرم را به قفل‌های ضریح تکیه می‌دهم و گریه می‌کنم. آن‌قدر بی‌صدا که صدایش را اهل آسمان‌ها می‌شنوند!

 این‌جا دست‌هایی را می‌بینم که شاید در سال‌ها، دهه‌ها و قرن‌ها قبل تکه پارچه‌های سبز را با امید، یقین و ایمان به صاحب ضریح و خدای او، گره زده‌اند و بعد مثل من سبک شده‌اند و دل‌شان آرام گردیده.

 این‌جا خودم را بیش‌تر دوست دارم؛ خودم و لحظه‌هایم را که بوی دعا و مناجات می‌دهند؛ بوی سلام بلندبالایی که زیر لب زمزمه می‌کنم، از صاحب ضریح اجازه می‌گیرم و داخل حرم امنش می‌شوم. سلام بر تو امام‌زاده‌ی معصومی که میزبان دل من هستی! سلام بر تو فرزند رسول خدا...

12 شهریور، روز مبارزه با استعمار انگلیس، شهادت رئیس‌علی دلواری

زمانی یک نفر به اسم شاه می‌نشست برای یک کشور به تصمیم‌گیری. احتمالاً هم این‌طوری که سبیل‌هایش را تاب می‌داد، نقشه را جلویش باز می‌کرد، بعد دستش را می‌گذاشت زیر چانه‌اش و می‌گفت: «خب! حوصله‌ام سر رفته. خزانه‌ام هم که خالی شده. جیب مردم را هم که قبلاً زده‌ام، پس بگذار چند تا تصمیم جدید بگیرم. اصلاً این شهرهای پایین نقشه به چه درد می‌خورد؟ بی‌خودی کشور را بزرگ کرده‌اند. مردم‌شان هم که کله‌شق هستند. بگذار حال‌شان را بگیرم و یک حالی به انگلیس‌ها بدهم؛ خب، جنوب کشور مال انگلیس‌ها.

 ای بابا! اگر جنوب را به انگلیس‌ها ببخشم، روس‌ها از دستم ناراحت می‌شوند. بهتر است شمال کشور را هم بدهم دست آن‌ها. خودم هم یک گوشه بنشینم پول‌هایم را بشمرم و چند تا سفر خارجی بروم که با این همه پول، خیلی فاز می‌دهد!»

 یک نفر بود که زور می‌گفت. مملکت را ارث پدری‌اش می‌دانست؛ با این حال مردم هیچ‌وقت دست از تلاش برنداشتند. هرچه شاه‌های وطن‌فروش سر کار آمدند، مردم آگاه‌تر شدند و با آن‌ها مبارزه کردند. نتیجه را هم که می‌دانید؟ آخرش مردم پیروز شدند؛ یک پیروزی درست و حسابی.

13 شهریور، روز تعاون

16 شهریور، ولادت امام رضا(ع)

آقای من! سنگینم؛ خسته و درمانده. این کوله‌بار روی دوشم سنگینی می‌کند. در عوض دلم کوچک شده است؛ تنگ، گرفته و تاریک. یک‌ کم نور می‌خواهم تا دلم را خانه‌تکانی کنم، تا دوباره بنشینم و پازل دلم را از اول بچینم. می‌خواهم هر چیزی را درست سر جایش قرار بدهم. می‌خواهم جای بعضی دوست‌داشتن‌هایم را با هم عوض کنم. از این‌که بگویم محبت شما را با چه چیزهایی عوض کردم، خجالت می‌کشم. آقای من! می‌شود در این روز زیبا که سال‌روز تولدتان هم هست، به من کمک کنید؟ آقای من! می‌شود امروز روز تولد من هم باشد؟

رسول اکرم(ص) می‌فرماید: «هیچ بنده‏اى ایمان ندارد، مگر این‌که من نزد او از خودش محبوب‏تر باشم؛ و ذریه‌ی من پیش او از ذریه‌ی خودش محبوب‏تر، و اهل من از اهل خودش محبوب‏تر و ذات من از ذات خودش محبوب‏تر باشد.»(میزان‌الحکمه، ج2، ص236)

17 شهریور، قیام مردم و کشتار جمعی از آنان به دست مأموران ستم‌شاهی

27 شهریور، روز شعر و ادب فارسی، روز بزرگ‌داشت محمدحسین شهریار

حتماً که نباید بزرگ‌ترین دیوار دنیا را دور خودمان کشیده باشیم؛ حتماً که نباید آثار باستانی به عظمت و شکوه اهرام مصر داشته باشیم. درست است، آثار باستانی زیادی داریم که همه‌ی آن‌ها نشان تمدن گذشته‌ی ما هستند؛ اما مهم‌تر از همه، فرهنگ و ادب کشور ماست. زبان فارسی، شاعران فرهیخته‌ی زیادی دارد؛ آن‌قدر که هرچه‌قدر بنشینیم و بشمریم، باز هم ممکن است بعضی اسامی را از قلم بیندازیم، مثلاً فردوسی بزرگ که در چند هزار بیت شاه‌نامه، حتی از یک کلمه‌ی عربی استفاده نکرده است! حتماً دارید فکر می‌کنید شعر چه ربطی به فرهنگ کشور ما دارد؟ همین بیت‌ها هستند که در طول چند قرن، زبان فارسی را زنده نگه داشته‌اند و حالا ما در سال 2014 میلادی می‌توانیم شاه‌نامه بخوانیم و زبانش را هم متوجه بشویم. اگر شاعران فارسی‌زبان نبودند، فرهنگ ایران‌زمین سالیان سال قبل، دست‌خوش تغییر یا نابودی می‌شد. به کمک شعر و با همت شاعران، الآن همه‌ی دنیا می‌دانند که ادب و فرهنگ ایران حرفی برای گفتن دارد.

31 شهریور، آغاز جنگ تحمیلی، آغاز هفته‌ی دفاع مقدس

 

CAPTCHA Image