تقویم/روزهای تیر

نویسنده


8 تیر، روز مبارزه با سلاح‌های شیمیایی و میکروبی

آقای دشمن! آقای تروریست! لطفاً یک لحظه فکر کن. اگر هنوز هم برایت وجدانی باقی مانده، بهش بگو یک لحظه بیدار بشود. انسانیتت را به چه چیزی فروختی؟ این‌ها هم انسان هستند، جان دارند و جان عزیزشان شیرین است. می‌خواهند طلوع خورشید فردا را ببینند. این‌ها کودک‌اند؛ می‌خواهند بزرگ بشوند و قد بکشند. هنوز چند قدم بیش‌تر تاتی‌‌تاتی نکرده‌اند. تو در اندازه‌ای نیستی که برای زنده بودن یا نبودن دیگران تصمیم بگیری. لطفاً اگر احساس نداری، کمی منطقی باش! این بلا ممکن بود سر فرزند تو هم بیاید؛ همه جای بدنش، حتی چشم‌هایش پُر از تاول بشود. حالا که این قدرت کذایی دست تو است، به این فکر کن که کسی هم اسلحه‌ای را به سمت خانواده‌ی خودت نشانه رفته است. لطفاً زور نگو، برای دیگران تصمیم نگیر. و کمی انسان باش؛ فقط کمی!

21 تیر، روز عفاف و حجاب

تو جنس زیبایی، پشت ویترین دنیا. آن طرف شیشه‌ی ویترین کلی عابر هست. تا به حال جلوی ویترین ایستاده‌ای؟ اگر دامن آن لباس  پرچین‌تر بود، اگر رنگ آن پیراهن روشن‌تر بود... کلی نظر داده‌ای و با دیگران تبادل‌نظر کرده‌ای... هیچ دوست داری احساس کنی پشت ویترین هستی، همه دارند به تو نگاه می‌کنند و در موردت نظر صادر می‌کنند. حس خیلی خوبی نیست که زیر ذره‌بین نگاه‌های دیگران قرار بگیری. هیچ کس نمی‌تواند بگوید از یک «حریم» خوشش نمی‌آید. اصلاً برای چیست که هرکس می‌رود توی خانه‌ی خودش و در را هم پشت سرش می‌بندد؟ فرض کن توی یک خانه‌ی شیشه‌ای زندگی می‌کنی، چه‌قدر راحتی؟ پس سعی می‌کنی برای خودت یک حریم داشته باشی تا احساس راحتی بیش‌تری کنی. حجاب، همان حریم است برای تو! در پناه حجاب می‌شوی خودِ خودت. کسی به خاطر ظاهرت در مورد تو قضاوت نمی‌کند؛ قبول نداری؟ امتحان کن.

شب‌های قدر

فرض کنید قرار است فردا صبح، خبر بزرگی به شما برسد که همه‌ی سرنوشت و آینده‌ی شما را تغییر خواهد داد. عکس‌العمل شما به این شب بزرگ چگونه است؟ خیلی راحت مثل هر شب عادی دیگر به خواب فرومی‌روید یا این‌که به درگاه خدای بزرگ برای پیروزی در این تصمیم سرنوشت‌ساز دعا خواهید کرد؟ مسلماً در چنین شب حساسی، خواب به چشمان شما راه نخواهد یافت. در این شب، شما بیدار و هشیار هستید. در شب قدر تمام رخدادهای سال آینده، برای ما مشخص می‌شود و این شب، همان شب سرنوشت ماست. به نظر شما کسی که برای آینده و موفقیتش هیچ تلاشی نکند، می‌تواند به پیروزی دست یابد؟

22 تیر، ولادت حضرت امام حسن مجتبی(ع)، روز اکرام

به آسمان نگاه کن! امشب ستاره‌ها بیش‌تر از هر شب دیگری پیدا هستند و سوسو می‌زنند. آمده‌اند تا تو را ببینند. آمده‌اند تا در لحظه‌ای که چشمانت را می‌گشایی شریک باشند. آمده‌اند تا مهربان‌ترین آغوش‌های دنیا را ببینند؛ مادرت، فاطمه(س)، پدرت، علی(ع) و پدربزرگت، حضرت محمد(ص) را.

 تو آمدی در ماه بخشش خدا، ماهی که خدا سفره‌ی کرامتش را برای انسان‌ها باز کرد. برای همین تو کریم‌ترین شدی. برای همین دست رد به سینه‌ی هیچ فقیری نزدی. برای همین هیچ شبی بی‌یاد یتیم‌ها به خواب نرفتی. هیچ کس را از سر سفره‌ات کنار نزدی. هرچه داشتی، بارها بخشیدی. مگر غیر از این هم می‌شد؟ مگر می‌شد قدم در راه پدربزرگ و پدرت نگذاری؟ مگر می‌شد شبیه بهترین آدم‌های روی زمین نشوی؟

27 تیر، ضربت خوردن حضرت علی(ع)

می‌گفتی من مشتاق ملاقات پروردگارم. می‌گفتی بهترین مرگ‌ها، کشته شدن در راه خداست. می‌گفتی هزار ضربه‌ی شمشیر بر من، آسان‌تر از مرگ در بستر غیربندگی خداست و در لحظه‌ی شهادت هم غیر از این نگفتی: «قسم به خدای کعبه، رستگار شدم!» و چه رستگاری بالاتر از این که در سجده‌ی نماز باشی و در آن حالت خدا تو را به حضورش بپذیرد؟

 

CAPTCHA Image