مقاله/ محیط ادب

نویسنده


هفتاد سال عبادت

اگر بخواهیم فکر کنیم که قرار است هفتاد سال تمام در کتاب‌خانه‌ها و هر جایی که بشود کتابی برای خواندن پیدا کرد، بنشینیم، تحقیق و پژوهش کنیم و مقاله بنویسیم و... این کار را غیرممکن می‌دانیم و با وجود این که با پیش‌رفت تکنولوژی و به‌روز شدن وسایل ارتباط جمعی، دسترسی به جدیدترین کتاب‌ها و مطالعه‌ی آن‌ها به راحتی انجام می‌گیرد کم‌تر حوصله به خرج می‌دهیم تا حداقل یک ساعت مطالعه‌ی مفید داشته باشیم.

استاد محیط طباطبایی، نامی که در آسمان تاریخ و ادبیات و فرهنگ ایران مثل خورشیدی درخشان و پابرجا باقی مانده یکی از کسانی‌ست که این غیرممکن را ممکن کرده است و سال‌هاست که از نور وجود او و تلاش‌های خالصانه‌اش، بسیاری گرما و روشنی می‌گیرند. او یکی از نویسندگان و دانش‌مندان معاصری‌ست که در زمانه‌ای که شرایط سختی بر ایران و نوع فرهنگ و مردمانش حاکم بود، بیش از هفتاد سال مطالعه و پژوهش و بیش از دوهزار مقاله را در کارنامه‌ی خود دارد و این هفتاد سال خدمت را هرگز برای خود امتیازی به حساب نیاورد و به سادگی زندگی کرد.

پژوهش‌گر، نویسنده، مورخ، محقق، ادیب و دانشمند و... تنها چند عنوان از عناوینی‌ست که به استاد طباطبایی اختصاص داشتند؛ اما هیچ کدام از این عنوان‌ها قدرت توصیف تمام فعالیت‌های این مرد بزرگ را ندارند.

استاد محیط را یکی از اثرگذارترین نویسندگان معاصر دانسته‌اند که با تربیت شاگردان بسیاری که راه او را ادامه می‌دادند نام او، تا ابد از یادها پاک نخواهد شد.

محیط از زبان محیط!

وقتی از استاد طباطبایی خواسته شد تا شرح حالی از خود برای چاپ در کتاب «نثر معاصر فارسی»  دهد، او نامه‌ای برای مؤلف کتاب نوشت که در آن خود را این‌گونه معرفی کرده است:1

این‌جانب در دهم ربیع‌الثانی 1320 مطابق با سال 1281 در قریه‌ی کوهستانی گزلا از قرای سفلای اردستان در استان اصفهان به‌ دنیا آمده‌ام و دوره‌ی طفولیت را تا سن 22 سالگی در قصبه‌ی زواره‌ی اردستان زندگی کرده‌ام. از سال 1320 شمسی به بعد در تهران به بهانه‌ی تحصیل و سپس به ‌عنوان کار سکونت داشته‌ام .

درسی که به کار دنیا و آخرت بخورد، نخوانده‌ام. مدرسه‌ای که قابل باشد ندیده‌ام. سه ‌سالی عنوان محصلی شعبه‌ی ادبیات دارالفنون و مدرسه‌ی حقوق را داشتم؛ ولی اگر اندکی به خواندن و نوشتن آشنایی دارم، ربطی به مدرسه ندارد. پیش خود شکسته بسته قدری فارسی و عربی و فرانسه و انگلیس و خیلی کم، آلمانی یاد گرفته‌ام. تألیفی که قابل باشد، ندارم. چند جزوه و رساله در برخی موضوعات به ‌هم پیوسته‌ام که غالباً میل به چاپ آن‌ها را نداشته‌ام. مقداری مقالات در مجلات و جراید نوشته‌ام که فعلاً به کفّاره‌ی تحریر آن‌ها دور از وطن در هندوستان به سر می‌برم و ریاضت می‌کشم تا باشد تأثیر آن‌ها از ذهن عوامل مؤثر برطرف شود .

کارم معلمی بوده، ولی هرگز به خوی معلمین متخلق نبوده‌ام؛ بلکه بیش‌تر به روش اهل قلم رفته‌ام؛ ولی اثری صحیح از قلم من خارج نشده‌ است. به‌ طور کلی عمری به بطالت گذرانده؛ ولی خدا را شکر که حق کسی را ضایع نکرده‌ام؛ و اگر خدمتی انجام نداده، مرتکب کار زشتی هم نشده‌ام .

با ارادت و احترام /  محمدمحیط طباطبایی / 23/12/1329

پناهگاه

استاد محیط با وجود این که در دبیرستان‌ها و مدارس عالی تدریس می‌کرد و هم‌زمان زبان‌های خارجی را هم می‌آموخت، در روزنامه‌ها و مجلات می‌نوشت. در کنگره‌ها و همایش‌ها و سمینارهای داخلی و خارجی شرکت می‌کرد و مرتباً مقالات انتقادی و تحلیلی زیادی را می‌نوشت، سعی می‌کرد تا بیش‌تر روز را در کتابخانه‌ی ملی بگذراند و در آن‌جا با ادیبان و نویسندگان دیگر ملاقات و از تجربه‌های‌شان استفاده کند. به همین خاطر از هر فرصتی استفاده می‌کرد تا به کتاب‌خانه‌ی ملی برود .

علاوه بر آن‌ها، تأسیس مجلات آموزش و پرورش و محیط هم کوچک‌ترین تغییری در برنامه‌ی مطالعه‌ی استاد ایجاد نمی‌کرد و هیچ یک باعث نمی‌شدند که استاد محیط از رفتن به کتاب‌خانه‌ی ملی و خواندن آخرین کتاب‌های چاپی و نسخه‌های خطی غافل شود.

کتاب‌خانه پناهگاه خوبی بود برای او که تشنه‌ی خواندن و آموختن بود و در سال‌های پیری و ازکارافتادگی هم باز این عطش به خواندن و آموختن به تازگی روزهای اول جوانی او بود.

دقت و نکته‌سنجی و پیشنهادهای خلاقانه‌ی استاد محیط، مهم‌ترین نکته در نوشتن مقالات و کتاب‌های او بود که خود او این برجستگی آثارش را مدیون رفت‌وآمدهای بسیار در کتاب‌خانه‌ی ملی می‌دانست که باعث شد آثار او با آثار هم‌عصران خودش متمایز باشد و خوانندگان، نوشته‌های او را بپسندند.

محیط، روحی دوباره در جان فردوسی

جالب است بدانید، در جشن هزاره‌ی فردوسی در سال 1313، که با حضور استادان و اندیشمندان غربی و عربی و وابستگان نظام پهلوی برگزار شده بود، استاد محیط، اولین کسی بود که مسلمان و شیعه بودن فردوسی را با سند و دلایل محکم ثابت کرد و در زمانی که این کار او به مذاق وابستگان به نظام طاغوتی خوش نمی‌آمد، او با اقتدار درباره‌ی شیعه بودن فردوسی و ارادت این شاعر بزرگ به حضرت علی(ع)  و اهل بیت(ع)، سخنرانی کرد و این کار او باعث شد تا فردوسی و آثارش بیش‌تر از گذشته مورد توجه ادیبان و نویسندگان و شاعران کشورهای دیگر قرار بگیرد.

وقتی هم بعد از چند سال خدمت شبانه‌روزیِ استاد طباطبایی قرار شد، از طرف بنیاد شاهنامه‌ی فردوسی - که تلاش‌های استاد برای شناساندن فردوسی به ادبیات ایران و جهان، در آن غیر قابل توصیف است- حق‌الزحمه‌ای برای ایشان در نظر گرفته شود، او تنها تشکر کرد و گفت:

«من از تاریخ برگزاری هزاره‌ی «فردوسی» که نخستین مقاله‌ام را درباره‌ی بزرگ‌ترین شاعر ایران نوشته‌ام تا امروز که 40 سال از آن زمان می‌گذرد ( 1313 تا 1353) پیوسته درباره‌ی شاه‌نامه کار کرده‌ام و دیناری هم از این بابت از جایی دریافت نکرده‌ام. جان من با جان «فردوسی» درآمیخته ‌است. من عاشق «فردوسی» و شاه‌نامه هستم. روا مدارید که در این بازپسین، پس از یک عمر عشق، آن را به مادیات آلوده گردانم؛ اما اگر به خدمات من نیازی باشد، تمام وقتم را در اختیار این بنیاد می‌گذارم.»

مرزهای دانش

شاید شما هم از بزرگ‌ترهای‌تان این نام را شنیده باشید؛ مرزهای دانش. نام برنامه‌ی رادیویی استاد طباطبایی و گام بزرگی بود که این ادیب برجسته برای شناساندن فرهنگ  و ادب کشورمان برداشت و در آن با دعوت کردن از بزرگان و اندیشمندان ادبیات ایران و سخنرانی‌های‌شان ساعت‌های خوشی را برای دوست‌داران فرهنگ و ادب و تاریخ رقم زد به طوری که بعد از سال‌ها هنوز هم سخنرانی‌های قدرت‌مند و زیبای استاد محیط در ذهن شنوندگان باقی مانده است. استاد محیط، نزدیک به سی سال (1338 تا 1357) مدیریت برنامه‌ی رادیویی مرزهای دانش را بر عهده داشت.

دارالعلم

مقاله‌های استاد محیط که در روزنامه‌ها و مجلات مختلف به چاپ می‌رسید پر بودند از پیشنهادات ابتکاری و نقدهای منصفانه. یکی از این پیشنهادات تأسیس محلی بود برای تبادل دانش، به نام دارالعلم، یا همان دانشگاه امروزی که مقدمات تأسیس دانشگاه و مدرسه‌ی عالی را آماده کرد. در واقع او اولین کسی بود که پیشنهاد تأسیس دانشگاه را داد و با این کار قدم بزرگی برای پیش‌رفت سطح علمی و دانش ایران برداشت؛ اما با این که این حرکت بزرگ در ایران مدیون تجربه و همت این مرد بزرگ بود، استاد محیط طباطبایی را، با آن همه دانش و معلومات، به بهانه‌ی نداشتن مدرک دکتری، نگذاشتند که به دانشگاه راه یابد!

استاد محیط پژوهش‌گری توانا بود که قدرت دانش او یکی از واضح‌ترین موضوعات برای بزرگان تاریخ و ادبیات ایران بود؛ اما کسانی که از نیش قلم و نقدهای او کینه به دل داشتند، به جای استفاده از نقدهای او (که به دور از کینه‌های شخصی بودند)، راه دشمنی و بی‌عدالتی را انتخاب کردند و نگذاشتند تا دانشجویان از او و علمش بهره ببرند.

اما این موضوع باعث نشد که استاد محیط دست از نقد وضعیت نابسامان دانشگاه‌ها و اساتید آن‌جا بردارد و هر بار با مقاله‌ای انتقادی سعی می‌کرد تا دانشگاه را به یک وضعیت مناسب نزدیک کند و به گفته‌ی خودش این‌طور به وظیفه‌ی خود عمل می‌کرد و مدیون خداوند و خلق‌الله نمی‌شد.

وقتی هم که بعد از سال‌ها از ایشان دعوت شد تا به دانشگاه برود و تدریس کند استاد محیط این پیشنهاد را رد کرد و گفت:

«تا می‌توانستم مفید باشم درهای دانشگاه به رویم بسته بود؛ اما حالا دیگر دیر است.2 »

فرهنگستان ایران

بعد از تأسیس دانشگاه، استاد محیط پیشنهاد کرد تدریس علوم در دانشگاهها باید با زبان فارسی انجام شود. چون در زمان تأسیس دانشگاه، همه‌ی کتابهای درسی به زبان‌های گوناگون از جمله انگلیسی، فرانسوی و عربی بودند که برای این کار مرکزی برای واژهسازی به جای عبارت‌های زبان‌های خارجی تأسیس شد. در واقع این پیشنهاد استاد محیط، باعث شد تا مقدمات تأسیس فرهنگستان چیده شود، و این که کتاب‌های درسی در دانشگاه‌های ما به‌روزتر و قابل فهم‌تر می‌شوند مدیون تلاش این مرد بزرگ برای زبان و ادبیات فارسی‌ست.

سخن خاموش

استاد، از سال‌های جوانی، شعر می‌سرود و از همان سال‌ها تخلص «محیط» را انتخاب کرده بود و از آن به بعد همه او را با نام سیدمحمدمحیط طباطبایی می‌شناسند.

آن‌چنـــان از یاد بــــردم آشیان خـــــویش را

کـــز نگاه غیر می‌گیـــــــرم نشان خویش را

شعله‌ی شمع حیاتم سوخت تا خامــوش شد

بس که خود دادم به خاموشی زبان خویش را

دست در کــار جـــــدال مغز و قلب خــــود شدم

بـــر هلاک جسم و جان بستم میان خویش را

در وجــودم نیست دیگـــر طاقت صبر و سلوک

آزمـــودم بـارهــــا تــــاب و تـــوان خـــویش را

آن‌چنــان وامانــده از راهم که نتوانم شنــود

صبح‌دم بانــــک درای کــاروان خـــویش را

مرغ حق خاموش شد از ذکر حق وقتی که دید

بـــر پــر و بال زَغَن، ســوهان جـــان خویش را

مهــره تا بر جای مروارید غلطان عرضــه گشت

در کف دریــا صـدف گم کــرده کــان خویش را

سهمگین بادی وزیـــد از جانب البـــرزکــوه

همچو دیو از کف رهــــاکرده عنان خویش را

لــــرزه بر اندام کوه افکنـد و آتش بــرفشـاند

در تف آن ســوختم مـــرغ روان خــــویش را

تا نســوزد بــوم ایــرانشهـــر در آتش‌فشـــان

بر سر تفتـــــان فروبستم دهــــان خویش را

جفت سوداگر در این سودا نجستم سود خویش

بل بـــه ســــود دیگــــران دیـــدم زیان خــویش را

اعتمـــاد خـــلق را یک‌بــــاره از کف داده‌انــــــد

هـر کسی از دیگـری خواهد ضِمان خـویش را

قــوتِ جــانِ آدم دانـــا بــه خـــون آغشتـه بین

چون بــه خوناب جگــر پــرورده نان خـــویش را

از «محیط» این قصه را بشنو! که افشا می‌کند

بـــا زبــــان بی‌زبــانی داستــــــان خـــویش را3

آثار:

استاد محیط علاوه بر مقالات بی‌شماری که در کتاب‌ها و مجلات و روزنامه‌های بسیاری به چاپ رسانده‌اند کتاب‌های زیادی را هم تألیف کرده‌اند. که برخی از آن‌ها را در این‌جا آورده‌ایم:

شرح حال محمد زکریای رازی

شرح حال تاگور با عنوان «تاگور، شاعر و فیلسوف هندی»

مقدمه بر کتاب «بهارستان»، اثر نورالدین عبدالرحمان جامی

مقدمه بر ترجمه‌ی کتاب «سه یار دبستانی»، اثر هانری ماکفال

کتاب درسی دوجلدی برای دبیرستان‌ها با نام  «جغرافیای نو»

مقدمه بر کتاب بوستان سعدی با نام «زندگانی سعدی»

انتشار آثار میرزاملکم‌خان

تصحیح و مقدمه بر دیوان مجمر زواره‌ای

نقش سیدجمال‌الدین اسدآبادی در بیداری مشرق‌زمین

دادگستری در ایران

فرهنگ اسلامی

آن‌چه درباره‌ی حافظ باید دانست

چاپ دوم دیوان حافظ به تصحیح و مقدمه‌ی وی

فردوسی و شاهنامه

مجموعه‌مقالات و گفتارها با عنوان «خیامی یا خیام»

                                                          ***

سرانجام استاد پس از سال‌ها تلاش فرهنگی در مردادماه 1370 در آستانه‌ی نود سالگی از دنیا رفت. ایشان را طبق وصیت خودش در برج طغرل در نزدیکی ابن‌بابویه به خاک سپردند.

منابع:

1- محیط ادب، مجموعه گفتار به پاس 50 سال تحقیقات و مطالعات سیدمحمدمحیط طباطبایی، به کوشش حبیب یغمایی و دیگران.

2- مجله‌ی محیط، به کوشش فرید قاسمی.

3- تاریخ روزنامه‌نگاری ایران.

4- ماه‌نامه‌ی دنیای سخن، مصاحبه با ایرج افشار مؤلف کتاب نثر معاصر فارسی.

5- خبرآنلاین، خاطرات آیت‌الله خسروشاهی.

6- ماه‌نامه‌ی «دنیای سخن» شماره‌ی 50، تیر ـ مرداد ـ شهریور 71.

 

CAPTCHA Image