نویسنده
گفتوگو با حسین عابدیان هنرمند فرشباف
کلافهای رنگارنگ دور تا دور، در قفسهها چیده شدهاند. یک لحظه به یاد رنگینکمان میافتم. رنگینکمانی از نخهای ابریشم و پشمی. از این فکر لبخندی گوشهی لبانم جان میگیرد و نزدیکتر میروم.
نخها را میان انگشتانش سُر میدهد و تند و تند گره میزند. آقای حسین عابدیان طارانی، یک هنرمند است. او با گرههای رنگی که تار و پود به جا میگذارد، نقش میآفریند و طرحها را زنده میکند؛ طرحهایی ماندگار.
از او میخواهم در شروع کمی از خودش برایمان بگوید.
در یکی از روستاهای سراب به نام طاران از توابع آذربایجان شرقی متولد شدم؛ اما تمامی دوستان و آشنایان من را به نام سرابی میشناسند. شناسنامهام میگوید، در تابستان سال 1346 به دنیا آمدهام؛ اما مادرم میگوید در زمستان به دنیا آمدی! (میخندد)
از کودکیتان برایمان بگویید.
(نفس بلندی میکشد) یادم میآید شش یا هفت ساله بودم، وقتی خواهرهایم پای دار قالی مینشستند بسیار لذت میبردم. دوست داشتم کنارشان بنشینم و ببافم، ولی خواهرهایم اجازه نمیدادند. میگفتند، مگر مرد هم قالیبافی میکند؟ به زور خودم را بالای دار میرساندم؛ اما آنها من را به پایین میانداختند و برای این که من را دست به سر کنند، میگفتند: «اگر میخواهی کنارمان بنشینی باید اول بروی چندتا میوه از درختها بچینی و بیاوری!» من هم مثل باد میرفتم و با میوه برمیگشتم و آنها به ناچار قبول میکردند کنارشان بنشینم.
یعنی حرفهی خانوادهی شما قالیبافی بود؟
خیر، گاهی خواهرهایم به صورت تفننی میبافتند، البته آن وقتها بیشتر خانوادهها منبع درآمدشان از قالیبافی بود.
آن زمان از روی چه طرحهایی قالی میبافتند؟
آن وقتها نقشهای وجود نداشت. طرحها به صورت ذهنی بود؛ یعنی قالیباف خودش هرگل و هررنگی را که دوست داشت روی فرش پیاده میکرد. الآن هم آن طرحها به نام طرح سراب معروفاند. از این رو که طرح سراب به صورت ذهنی است، ارزش خاصی دارد.
آقای سرابی، قالیبافی شغل اصلی شماست؟
بله، در اصل 32 سال از زندگی من با تار و پود گره خورده است؛ البته بنده کلیهی خدمات، نظیر: چلهکشی، شور، پرداخت، آموزش، طراحی نقاشی را هم در کنار بافت انجام میدهم.
در اصل حیطهی کاری شما به قالی منتهی میشود یا تابلوفرش؟
هردو، ولی در کل تابلوهایی با نقشهی آثار باستانی را برای بافت بیشتر میپسندم. یادم میآید اولین کاری که شروع کردم فرش ماهی بود. آن وقت شانزده سالم بود.
هنوز آن فرش را دارید؟
خیر، آن را برای شخص دیگری بافته بودم. اولین فرش که برای خودم بافتم سال 63 بود. طرح 33 پل اصفهان. هنوز هم در منزلمان خودنمایی میکند.
اشخاصی که برای آموزش به شما مراجعه میکنند، بیشتر آقایان هستند یا خانمها؟
درصد بیشتری از مراجعین ما، خانمها هستند.
چه ابزاری برای این کار نیاز است؟
قلاب، قیچی، دفه یا همان شانه، سیخ. این ابزار هزینهی بالایی هم ندارد.
سِیر بافت یک اثر را برایمان توصیف میکنید؟
در ابتدا رج شمار نقشه را میشماریم (یعنی در هر هفت سانتیمتر از نقشه، چند گره وجود دارد) و بعد بنا به تعداد گرههای کل نقشه، چلهکشی میکنیم. بعد از چلهکشی، ابتدای فرش را با زنجیره شروع میکنیم. سپس با کمک سیخ، تار و پود فرش را رد میکنیم. برای خوابیدن پودها و تنظیم سطح کار، با شانه آنها را میکوبیم. وقتی بافت به اتمام رسید همانند ابتدای فرش، زنجیره و بعد گلیم میبافیم و در آخر فرش بافتهشده را از دار پایین میآوریم. بعد فرش بافتهشده باید پرداخت شود تا طرح، زیبایی خود را دوچندان نمایش دهد.
قیمتگذاری تابلوفرش و یا قالی به چه شرایطی بستگی دارد؟
قیمت در بافت سنتی و کامپیوتری متفاوت است. در بافت سنتی، بافت جزئی و ساده است و چندان مطابق نقشه درنمیآید؛ اما زیبایی و ارزش خاص خودش را دارد. پس سنتی ارزانتر خریداری میشود، ولی در بافت کامپیوتری فرش بافتهشده دقیقاً مثل نقشه میشود. گویا همان طرح را روی فرش کپی کردهاند. پس کامپیوتری نسبت به سنتی گرانتر است؛ البته بستگی به ابعاد فرش هم دارد. ابعاد بزرگتر نشاندهندهی ریزبافت بودن فرش است. مثلاً طرحهای تاریخی استاد فرشچیان به علت ابعاد بزرگتر، ریزبافتتر است و قیمتش چندین برابر طرحهای دیگر است.
برترین کیفیت فرش دستباف متعلق به کدام شهر است؟
صد البته، تبریز. کیفیت بالای فرش تبریز به علت جنس و قدرت نقشه است. نوع گرههایش هم کامل است. گرهی ترکی بهترین گره به حساب میآید. برخی نقاشان تبریز، نقشههایی میکشند که طرح آنها کپی ندارد و زیبایی فوقالعادهای دارد؛ یعنی نقاش طرح خودش را به صورت کپی بیرون نمیدهد، چون اگر طرح وارد بازار شود، از ارزش میافتد. به همین دلیل نقشههای تبریز بسیار خواهان دارد.
میگویند کشور چین توانسته فرش کاشان را به تقلید ببافد. آیا بازار چین در کار شما خللی ایجاد کرده است؟
بله، تأثیر داشته، البته در همان فرش کاشان؛ ولی در فرش تبریز هرگز. کاشان در نقشه طرح راحتتری دارد پس بافت آن هم راحتتر است؛ ولی فرش تبریز را نمیشود به راحتی تقلید کرد، چون از نظر نقشه قدرت بالایی دارد، البته بافندهها و طراحهای چین در آنجا، همان ایرانیها هستند. وقتی بافنده میبیند در کشور از او استقبال نمیشود طبیعتاً برای درآمد بیشتر به جاهایی همانند: چین، هندوستان و ترکیه میرود و در آنجا فرش میبافد.
آیا این فرشها قابل شناسایی هستند و میتوان فرش چین و ترکیه را از ایران تشخیص داد؟
بله، وقتی خوب نگاه کنیم و با دست لمس کنیم کاملاً مشخص است کیفیت پایینتری دارد، ولی اگر مصرفکننده سررشته نداشته باشد، نمیتواند تشخیص دهد؛ اما در زمان محدودی که از استفادهی آن میگذرد، فرش کیفیت پایین خود را نشان میدهد.
کشورهای خارجه هم از شما خریداری میکنند؟
بله؛ ما خریداران زیادی از کشورهایی مثل آلمان، آمریکا، چین و ژاپن داریم که بسیار هم برای فرش ایرانی ارزش قائلاند. یادم میآید چند نفری از آنها برای خریداری به اینجا آمده بودند. به علت تنگی جا، فرشهایی زیر پا انداخته بودم و به ناچار از روی آن راه میرفتم، یکدفعه، آنها عصبی شدند و با پرخاش گفتند: «مگر برای این فرشها چشم نگذاشتهاید؟ چرا آن را لگدمال میکنید؟»
آقای سرابی در کل چند نوع گره در هنر قالیبافی داریم؟
حدود سه نوع گره: ترکی، فارسی و عشایری. فارسی که همان نائین، اصفهان و کاشان است. ترکی هم برای تبریز است. این گرهها از نظر مغز بافت با هم فرق دارند، البته بیجار هم گرهای دارد که برخلاف ترکی، با دست کار میکند؛ اما استحکام گرهاش مثل ترکی است.
اگر نوجوان و جوانی به این هنر علاقه داشته باشد و بخواهد وارد این حرفه شود، آیندهی شغلی در انتظارش است؟
برای خانمها بله؛ چون بعد از شغل همسرشان، به عنوان منبع درآمد دوم به آن نگاه میکنند، ولی آقایان در صورتی که صاحب سبک و ایدههای خاص و نو باشند. مثلاً یکی از همکاران بنده مدتی پیش بافت عجیبی اجرا کرد. ایشان گلدانی ساده بافته بود که به عبارتی میتوان گفت، سهبعدی بود. گلها در بافتِ فرش بود، ولی در نگاه، انگار گلها از فرش آویزان شده بود و این به عنوان ایدهای جدید بسیار ارزشمند است و قیمت بالایی دارد. دیگر همکارم، فرش تکرنگ و سادهای با ابریشم بافته بود. وقتی فرش را روی زمین پهن کرد لامپی بالای سر فرش روشن کرد که با تغییر رنگ لامپ، فرش هم خودش را دقیقاً به رنگ آن لامپ نشان میداد. زیبایی و هنر، یعنی این. اگر دولت این هنرمندان را حمایت کند و پشتونهای برای آنها باشد، طبعاً هنرمندان به درجههای بالایی خواهند رسید، البته قالیبافها بیمه هم میشوند.
بافت یک تابلو چهقدر زمان میبرد؟
برای بنده 45 روز و اشخاص دیگر بستگی به استعداد و چالاکی آنها دارد.
قالیبافی قدیم و جدید چه تفاوتهایی با هم دارند؟
یک تفاوت آنها در طریقهی نقشهخوانی است و دیگری هم از نظر قدرت نقشه. زمان قدیم، طراحی سادهتر بود؛ ولی حالا زیباتر و مشکلتر است. بافت جدید به مراتب سادهتر است؛ چون به صورت کامپیوتری است و فراگیری آن هم آسان است.
از نظر شما قالیبافی ایرانی در چه رتبهای از جهان قرار دارد؟
از نظر بنده هنوز هم اول است و هیچ کشوری نمیتواند فرش ایران را ببافد. این موضوع در زمانی محدود به همه ثابت خواهد شد.
آیا هنر قالیبافی وارد رشتههای دانشگاهی شده است؟
بله، مدت زیادی است. بیشتر مواقع آموزش عملی آن به عهدهی بنده است. گاهی وقتها که من بسیار گرفتارم، دوستان زحمت میکشند و از آموزش بنده، فیلم تهیه میکنند و در کلاس فیلم را به اجرا میگذارند.
اعضای خانوادهیتان هم به این هنر علاقهمندند؟
بله. همسرم در خانه به صورت حرفهای قالی و تابلو میبافد. دخترم هم کاملاً به بافت مسلط است. او در حال حاضر دانشجو است و فرصت چندانی برای بافت ندارد، ولی نقشههای فرش را دخترم پایهریزی میکند.
آقای سرابی، استاد شما در این عرصه چه کسی بود؟
استاد تقی وجدی. ایشان همچنان فعالیت دارند و سبک خاصی دارند. ایشان سرگرم کاری هستند که تا تمام شدن نمیخواهند از آن رونمایی کنند. این کار طرح تمام برجستهی دورو، و رج شمارش بین 150 تا 200 است. الآن حدود سه سال است مشغول هستند و حدود ده سال دیگر به یاری خداوند زمان میبرد. ابعاد این فرش یک در یک و نیم است و یکی از ریزبافتترین فرشهای جهان به شمار میرود.
کدام یک از تابلوهایتان را بیشتر دوست دارید؟
من به همهی آنها عشق میورزم. این تابلوها مثل بچههای من هستند. روزها و شبها وقت گذاشتهام تا به آنها جان دادهام. اگر خوب توجه کنید، هرکدام از اینها قصهای را به تصویر میکشند، ولی چون من به بافت آثار باستانی علاقهی خاصی دارم، تابلوی میدان اصفهان (مسجد شاه قدیم) و باغ ارم شیراز را بسیار دوست دارم.
شما کلاس آموزشی هم برگزار میکنید. چند جلسه آموزش برای بافت کافی است؟
حدود ده تا پانزده جلسهی دوساعته زمان میبرد، البته به استعداد هنرجو هم بستگی دارد. مثلاً دوستانی هستند که سه جلسه برای آنها کفایت میکند که جزئیات دقیق بعداً در حین بافت، به آنها گوشزد میشود.
اگر دو بال داشتید با آن به کجا سفر میکردید؟
(نفس بلندی میکشد، به یکی از تابلوهایش که منظرهای سرسبز است نگاه میکند و میگوید) حتماً به روستای کودکیام طاران سفر میکردم. من همیشه اوقات فراغتم را به آنجا سفر میکنم.
آقای سرابی دنیای شما چه رنگی است؟
سبز، سبزِ سبز...
و کلام آخر؟
هنر نزد ایرانیان است و بس.
ارسال نظر در مورد این مقاله