کتاب‌های گمشده/ سیاست‌نامه

نویسنده


نویسنده

ابوعلی حسن بن علی، ملقب به «خواجه نظام‌الملک طوسی» در یکی از روستاهای طوس، در سال 408 هجری قمری، به دنیا آمد. به همین سبب به طوسی معروف شد. خواجه نظام‌الملک نزد پدرش به یادگیری دانش پرداخت و به علت پشتکار و هوشی که داشت، خیلی زود بسیاری از علوم زمان خود را فرا گرفت. او در ابتدا به عنوان دبیر در دربار سلجوقیان به کار مشغول شد و بعد از آن به وزارت اُلُب ارسلان و ملکشاه رسید. او حدود سی سال وزیر این دو پادشاه سلجوقی بود. به دلیل کفایت و تدبیر خواجه، ایران در زمان وزارت او، دارای وسعت و آبادانی بود. او به گسترش دانش بسیار اهمیت می‌داد. برای همین در شهرهایی مثل بغداد، اصفهان، نیشابور و بلخ مدارس نظامیّه را تأسیس کرد. در کتاب‌های تاریخ آمده است: خواجه نظام‌الملک به همراه سپاه ملکشاه به سمت بغداد در حرکت بود. در میان راه شخصی با لباس صوفیان برای گفتن مشکل خود به خواجه نزدیک می‌شود و با کارد او را زخمی می‌کند و او بر اثر همین زخم در ماه رمضان سال 485 هجری قمری از دنیا می‌رود.

کتاب

ملکشاه در اواخر پادشاهی‌اش از چند وزیر خود خواست کتابی را درباره‌ی آیین کشورداری بنویسند.

وزیران، کتاب‌ها را نوشتند و ملکشاه از میان همه‌ی آن‌ها، نوشته‌ی خواجه نظام‌الملک را پسندید. خود خواجه در مقدمه‌ی کتاب تاریخ نگارش، کتاب را سال 479 هجری قمری نوشته است و نام آن را «سیاست‌نامه» یا «سِیَرالملوک»  گذاشت. این کتاب دارای نثری روان، ساده و خالی از پیچیدگی است. کلمات و ترکیبات زیبای کتاب، نشان از توانایی خواجه به زبان فارسی دارد که بعد از گذشت قرن‌ها هنوز تازه و در عین حال قابل فهم است. سیاست‌نامه دارای پنجاه فصل است که موضوعات مختلفی را شامل می‌شود. در بیش‌تر فصل‌های کتاب نویسنده، نخست آن موضوع  را تعریف و دستور اخلاقی‌ای  مطرح می‌کند و سپس حکایت‌های کوتاه و بلند، آیه‌ها و روایت‌هایی را برای تأیید سخنش می‌آورد. سیاست‌نامه بارها در ایران و دیگر کشورهای دنیا به چاپ رسیده است. تصحیح آن را دکتر جعفر شعار انجام داده است.

نعمت

شناختن خدا در نگه داشتن رضای اوست و رضای خداوند در احسان و نیکویی کردن به خلق است و عدلی که در میان مردم گسترده شود؛ چون دعای مردم به خوبی برآورده می‌شود.

تدبیر

حاکمی بود که گوشش خوب نمی‌شنید. روزی متوجه شد که درباریان، سخنان مردمی را که برای دادخواهی و گفتن مشکلات‌شان به دربار می‌آیند، درست به او نمی‌گویند. برای همین دستور داد تا هرکس مشکلی دارد لباس سرخ بپوشد و هیچ‌کس دیگر سرخ نپوشد تا حاکم آن‌ها را بشناسد.

تشریفات

همیشه باید بیست دست سلاح خاص، همه مرصّع‌کاری در خزانه باشد تا هروقت جشنی باشد و یا فرستادگانی از اطراف جهان بیایند، بیست غلام با جامه‌های نیکو آن سلاح‌ها را بردارند و گرد تخت پادشاه ببستند که زینت ملک و زینت پادشاهی نگه باید داشت.

شعر

از دشمنان دوست حذر گر کنی نکوست

با دوستان دوست تو را دوستی نکوست

از مردمان برِ دو گروه ایمنی مباد

بر دوستانِ دشمن و بر دشمنانِ دوست

نیکوتر

دانایان گفته‌اند: «بردباری نیکوست، ولیکن به وقت کامکاری نیکوتر. علم نیکوست، ولیکن با هنر نیکوتر. نعمت نیکوست، ولیکن شکر نیکوتر. اطاعت خدا نیکوست، ولیکن با علم و خداترسی نیکوتر.»

 

CAPTCHA Image