طهورا عبدیپور – خرمآباد
و با داستان مرغ عشقی که با بالهای رؤیای تو پرواز را یاد گرفت
لانهام را کنار نغمهی شیپور نقارهزنها ساختم
بدان گلهای روی کاشی گنبد رؤیاهایم فقط از جنس توست
و ساز سفر باد در خوابهایم میپیچد تا به پیشوازت بیاید
و این بیابان است که با آفتاب نگاه تو سراب را فراری میدهد.
و این زیارتنامهها هستند که بغض زیباییها را به تصویر کشیدهاند
دلم برایت بهانه میگیرد.
و خطوط مهربانی تو شاپرکها نقش بستهاند
با این حال تو میان این همه کجا هستی؟
همیشه تو را در خودم مییابم ای ضامن قلبها
و ای شاهزادهی هفت آسمان
اکنون تو هشتمین ایستگاه آسمانی که هیچ پرندهای بیآشیانه از آن عبور نکرده است.
ارسال نظر در مورد این مقاله