نثر ادبی/ اگر دریاها نبودند


محمدعلی قربانی

اگر دریاها نبودند، دیگر پدر علی نمی‌توانست با لنج خود به دریا برود و کپور بیاورد؛ دیگر ریزه‌‌ی عزیزم نبود که درون لاک ریزش برود و قل بخورد یا پفک نازنینم که با دیدن من پف کند و مثل یک بادکنک توی آب غوطه‌ور شود؛ دیگر نمی‌توانستم به جنگل پشت شهرمان بروم و با بلوط بزرگ آن بازی کنم و قوطی نوشابه‌ها و کنسروها را به آن آویزان کنم و با صدای لالایی آن‌ها به خواب بروم، و وقتی از خواب بیدار شوم که نگین‌های درشت باران به سرم می‌خورند، زود از آن‌جا می‌روم که با بودن من باعث نشود این نعمت الهی با ریخته شدن روی من نتواند جنگل‌ها را سیراب کند و به آبادانی‌ آن‌ها لطمه بخورد؛ دیگر نمی‌توانستم با خوردن میگوها چنان صدایی از خود درست کنم که با سگرمه‌های درهم‌ریخته‌ی اطرافیان مواجه شوم و همه‌ی این‌ها را مدیون دریاها و باران‌ها هستم. همان بارانی که با باریدن خود جنگل‌ها را سیراب و درختان را چون روحی مرده، زندگانی می‌دهد و تمام موجودات طبیعت را مثل خاک، چون مادری مهربان در دامان خود گرفته و با دمیدن در او غبارها را از روی پیشانی‌اش برداشته و او را جان می‌دهد و تمام جویبارها و دریاها را سیراب کرده و زیبا می‌کند، و همان دریایی که در خود ماهی‌هایی دارد از جنس خدا و خداشناسی که مانند یک جعبه‌ی مدادرنگی، مختلف است و باعث تفکر درباره‌ی خالق می‌شود؛ همان خالقی که آفریده نشده و چنان می‌آفریند که آفریننده‌ها را به تعقل وا می‌دارد.

یادداشت:

«اگر» تمرین خوبی برای نوشتن است. برای نوشتن گاهی باید فکر کرد که مثلاً اگر ما به جای زمین در آسمان بودیم...، چه اتفاقی می‌افتاد؛ و هزاران اگر دیگر. محمدعلی در این نثر به این سؤال پاسخ داده است که اگر دریاها نبودند، چه اتفاقی می‌افتاد. حالا شما هم نوشتن خود را با یک اگر شروع کنید. نتایج خوبی می‌گیرید.

 

CAPTCHA Image