کارخونه‌ی یخ


اسب بخار

مردی در هوای سرد، اسبی را دید که از بینی‌اش بخار بیرون می‌آمد. با خود گفت: «فهمیدم، پس اسب بخار که می‌گن همینه!»

عقل

به یک نفر گفتند: «خوابیده آب نخور، عقلت کم می‌شه.»

گفت: «عقل دیگه چیه؟»

گفتد: «هیچی بابا آبتو بخور.»

پرادعا

سرهنگی از نوکرش پرسید: «وقتی من نبودم کسی به دفتر نیامد؟»

نوکر گفت: «چرا قربان، یک نفر آمد.»

سرهنگ: «چه کار داشت؟»

نوکر: «درست نفهمیدم. یک نفر آمد و با عصبانیت به من گفت «گوساله‌ی نفهم.»

سرهنگ: «باید هم بگوید، چون تو چیزی نمی‌فهمی. دیگه چی گفت؟»

نوکر: «از او پرسیدم با کی کار دارید، گفت مگه تو سرهنگ نیستی؟»

خبر بد

دکتر به مریضش می‌گوید: «دو تا خبر بد برات دارم؛ اولی‌اش اینه که تو فقط 24 ساعت بیش‌تر زنده نمی‌مونی. دومی‌اش اینه که دیروز یادم رفت اینو بهت بگم.»

گاو بی‌شاخ

مرد شهری: «آقا چرا  این گاو شاخ ندارد؟»

مرد روستایی: «بعضی از گاوها دو شاخ دارند. بعضی‌ها هم فقط یک شاخ دارند؛ ولی این حیوان که می‌بینی اصلاً شاخ ندارد. به خاطر این که اسب است.»

دعوای دیوانه‌ها

دیوانه‌ی اولی به دیوانه‌ی دومی می‌گوید: «می‌دونی فرق تو با بُز چیه؟»

دیوانه‌ی دومی می‌زند زیر گریه و قهر می‌کند. دیوانه‌ی اولی می‌گوید: «غلط کردم. هیچ فرقی با هم ندارین.»

اسم پسر

شخصی می‌رود ثبت احوال می‌گوید: «برای بچه‌ام شناسنامه می‌خوام.»

می‌گویند: «اسمش چیه؟»

می‌گوید: «شورلت.»

می‌گویند: «این که اسم ماشینه! یک اسمی بذار که به نام پدر و مادرش هم بیاد.»

می‌گوید: «خُب «شورلت» به اسم ما میاد دیگه. من «بیوک» آقا هستم، همسرم هم «خاور» خانم.»

جریمه‌ی رانندگی

افسر: «خانم شما با سرعت غیرمجاز رانندگی می‌کردید. باید ماشین‌تان را به پارکینگ منتقل کنیم.»

خانم: «خواهش می‌کنم بذارید برم! من معلم هستم الآن کلاسم دیر می‌شه.»

افسر: «معلم هستی؟ یک عمر منتظر این روز بودم. حالا شروع کن هزار بار بنویس من دیگه با سرعت غیرمجاز رانندگی نمی‌کنم.»

مغز بادام

روزی در اتوبوس پشت سر راننده یک پیرزن نشسته بود و هر چند دقیقه به راننده می‌گفت: «مادر مغز بادام می‌خوری؟»

راننده جواب می‌داد: «بله.» و مغز بادام را می‌گرفت و می‌خورد. بعد از نیم ساعت راننده پرسید: «مادرجان این بادام‌ها را از کجا می‌آورید؟»

پیرزن جواب می‌دهد: «مادر این‌ها مغز شکلات هستند؛ چون من دندان ندارم کاکائوهایش را می‌مکم و مغز بادام‌شان را می‌دهم به تو.»

پیامک ضربدر یخ

* نمی‌دونم چه حکمتیه؟ هم کار ندارم، هم وقت نمی‌کنم به هیچ کاری برسم.

* واحدهای پولی ایران: ریال، تومان، چسب زخم، آدامس.

* سؤالی از آقای گالیله: «اگه زمین با سرعت دور خودش می‌‌چرخه، پس چرا این‌قدر گرمه؟»

* یارو زنگ می‌زنه به شماره‌ی 125 می‌گه: «لطفاً یه پلیس 110 بفرستید بقیه‌شم آدامس بدین!»

* یارو می‌ره خواستگاری. بابای عروس ازش می‌پرسه: «شما دانشگاهم می‌رید؟» یارو جواب می‌ده: «مسافر بهم بخوره چرا که نه!»

* به طرف گفتن: «کیفت چه‌قدر قشنگه.» گفت: «چرم مشهده. عمویم از آلمان برایم آورده.»

 

CAPTCHA Image