شعرهایی از شیرکو


ترجمه‌ی: یحیی علوی‌فرد

شب‌زنده‌داری

در آن شب

در آن درّه

چراغ‌ها خاموش شده بودند

به غیر از یک چراغ

و آن چراغ شاعری بود

نشسته

بر بالین زخم‌های نخفته‌ی شعر

بوسه‌های شیرین

وقتی که کبک می‌میرد

پس از خود برای کوهستان

چند قه قه می‌گذارد

وقتی که زنبور عسل می‌میرد

پس از خود برای باغ

چند بوسه‌ی شیرین می‌گذارد

وقتی که طاووس می‌میرد

پس از خود برای گلدان

چند پر رنگین می‌گذارد

وقتی که آهو می‌میرد

پس از خود،

مُشک به جای می‌گذارد

وقتی من هم مردم

پس از خودم برای شما و کردستان

چند شعر زیبا و لطیف می‌گذارم

( از کتاب گلچینی از اشعار شیرکو بیکس)

پند

خیلی از چیزها هستند که زنگار می‌گیرند

از یاد می‌روند

و

پس از آن می‌میرند

مثل تاج

و

کلاه

و

تخت زیرپای پادشاهان

خیلی از چیزها هم در دنیا هستند

که زنگ نمی‌زنند و

از یاد نمی‌روند

و

هیچ وقت نمی‌میرند

مثل شوق

و

کلاه

و

کفش‌های چارلی چاپلین

(از کتاب گلچینی از اشعار)

عشق

من گوش سپردم به دل طبیعت

برای من از عشق خود با باران گفت

من گوش سپردم به دل آب

برای من از عشق خود با چشمه گفت

من گوش سپردم به دل درخت

برای من از عشق خود با برگ‌ها گفت

پس از آن من گوش سپردم به دل عشق

برای من از آزادی گفت

خاطرات

گل خاطراتش را نوشت

نیمی از خاطرات

درباره‌ی نگاه جذاب آب بود

آب خاطراتش را نوشت

نیمی از خاطرات

درباره‌ی قد و قامت باغ بود

باغ هم خاطراتش را نوشت

همه‌ی خاطرات

تمامی آن‌ها

درباره‌ی مادرِ دلسوزِ آزادی بود.

 

CAPTCHA Image