شعرک‌های یحیی علوی‌فرد


از ردّ پا که رفته

تا پیش پای ساحل

یک جفت کفش مانده

بر ماسه‌های ساحل

              *

یادت می‌آید گفته بودم:

«ای کاش مهمان تو باشم»

پس میزبانم باش، ای گل!

تا خاک گلدان تو باشم

              *

در قاب، بی‌صدایی

من می‌روم بخوابم

شاید صدایت آمد

پیچید توی خوابم

              *

عصا می‌زنی توی کوچه

قلم می‌زنی توی دفتر

به دنبال یک راه تازه

به دنبال یک راه بهتر

              *

در ویترین، عروسک

هر چند شادِ شاد است

بی‌خواستگار مانده

مهریه‌اش زیاد است

              *

کارم فروش شعر است

یعنی مغازه دارم

توی مغازه، تنها

اشعار تازه دارم

              *

بومادران گلی

مانند دختر است

بوی خوشش همه

از بوی مادر است

              *

یکباره به بالا رفت

افتاد به یکباره

این فلسفه، یک عمر است

در منطق فواره

              *

رفتیم بالا دوغ نبود

 آمدیم پایین ماست نبود

قصه‌ی تو دروغ بود

یا آدرست راست نبود؟

              *

گورخری لاف می‌زد

پیش روبرتو کارلوس

می‌گفت که: «قبلاً بودم

توی تیم یوونتوس»

              *

لواشک‌ها کتابند

کتاب سرگذشت‌اند

کتاب میوه‌هایی

که از آتش گذشتند

              *

دفتر هندوانه شد

مشق تمیز و بی‌غلط

رنگ سیاه و قرمزش

نقطه به نقطه، خط به خط

 

CAPTCHA Image