مقاله/ نگاهی به سروده‌های امام حسین(ع)

نویسنده


چهره‌ی عاشورا آن‌چنان بلند و باشکوه است که با نام حسین(ع) هم‌نوا و همراه گشته است. حال آن که امام حسین(ع) پیش از عاشورا نیز می‌زیسته و گفتارهای فراوان منثور و منظوم از خود بر جای گذاشته است. یکی از ابعاد ناشناخته‌ی زندگی امام حسین(ع) بُعد هنری و شعری ایشان است که هم پیش از عاشورا و هم در صحنه‌های عاشورا خود را نشان داده است. این چشم‌انداز از زندگی امام حسین(ع) با آن که در تاریخ آن‌چنان برجسته است که حتی کتاب‌هایی با عنوان ادب‌الحسین پدید آمده و حتی دیوان شعر به آن حضرت نسبت داده شده است؛ اما دریغا که در جامعه‌ی هنری ما کم‌تر مطرح و به آن پرداخته شده است. در این مقاله‌ی کوتاه به دو سروده از سروده‌های زیبای امام حسین(ع) اشاره می‌کنیم. باشد که اندکی با دریای ادب حسینی آشنا شویم.

گردآورنده‌ی کتاب «ادب‌الحسین و حماسته»، «ادبیات و حماسه‌ی حسین(ع)» در پیش‌گفتار می‌نویسد: به دیوان منسوب به امام حسین(ع) در کتابخانه‌ی مسجد استانبول دست یافتم. این دیوان به همراه چند رساله‌ی خطی دیگر بود که قدمت بیش‌تر آن‌ها به قرن هشتم هجری باز می‌گردد. بر پشت کتاب نوشته بود: للامام حسین بن علی. این نسخه را استنساخ کردم. (نسخه‌ای از روی آن نوشتم.) فکر می‌کنم این از غنیمت‌هایی‌ست که با هیچ گنجی قابل مقایسه نیست. پس از آن در سال 1391 هجری به ایران بازگشتم و ماجرای این کتاب را با آیت‌الله نجفی مرعشی در میان گذاشتم. وی گفت این دیوان در هند چاپ شده و نسخه‌ای از آن را هم به من داد. (در مقدمه‌ی آن آمده بود این دیوان منسوب به امام زین‌العابدین است.) با این حال من به نسخه‌ای که از کتابخانه‌ی استانبول به دست آوردم تکیه می‌کنم و آن را به امام حسین(ع) منسوب می‌دانم؛ البته خداوند به واقعیت امور آگاه‌تر است.(1)

توضیحی درباره‌ی این دیوان:

ترتیب اشعار این کتاب بر اساس قافیه‌ی الفبایی‌ست. شعرها با قافیه‌ی «الف» آغاز می‌شود و با قافیه‌ی «یاء» به پایان می‌رسد. (28 قافیه به تعداد حروف الفبای عربی و شامل 145 بیت است).(2) در این گفتار کوتاه ابیاتی را که دارای قافیه‌ی «هاء» است با ترجمه‌ی آن به فارسی و ترجمه‌ی آزاد آن به نظم می‌آوریم: همان‌گونه که خواهیم دید سراینده در این سروده به انتقاد از اوضاع اجتماعی دوره و زمانه‌ی خویش می‌پردازد و از این که مردم نسبت به خوبی‌ها و بدی‌ها بی‌تفاوت شده، در انحطاط و سرگردانی به سر می‌برند، کسی برای آزادگان ارزشی قائل نیست،  مردم به خوبی‌ها فرمان نمی‌دهند و سرگرم جمع دارایی و ثروت خویش‌اند، گلایه و انتقاد می‌کند. باشد که شاعران نوجوان ما از چنین سروده‌هایی سرمشق گیرند و با روی آوردن به شعر حماسی و اجتماعی و مطرح کردن ارزش‌های فراموش شده، شعر را از قید و بند واگویه‌های شخصی و دردهای خصوصی که به ناله شبیه‌تر است به ارزش‌های اجتماعی و آرمان‌های عمومی سمت و سو دهند.

اینک متن عربی سروده:

وقعنا فی الخطایا و البلایا              

و فی زمن انتقاص و اشتباه

تفانی الخیر و الصلحاء ذلوا             

و عز بذلهم اهل السفاه

فصار الحر للمملوک عبدا               

فما للحر من قدر و جاه

و باد الآمرون بکل حرف                 

فما عن منکر فی الناس ناه

فهذا شغله طمع و جمع                

و هذا غافل سکران لاه(3)

این هم برگردان شعر به فارسی:

در ورطه‌ی بلا و خطا افتاده‌ایم

در روزگار انحطاط و سرگردانی

خیر از میان رفته و صالحان ذلیل گشته‌اند

و با ذلت صالحان، سفیهان، عزت یافته‌اند.

آزادگان به اسارت بردگان درآمده‌اند

و برای آنان ارزش و منزلتی نیست.

آنان که امر به معروف می‌کردند هلاک گشته‌اند

و میان مردم هیچ نهی‌کننده‌ای از بدی وجود ندارد.

برخی طمع‌کارانه به جمع مال مشغول‌اند

و عده‌ای نیز غافل و سرمست و خوش‌گذران‌اند

این هم ترجمه‌ی منظوم و آزاد سروده:(4)

در ورطه‌ی سختی و بلا افتادند                

از لغزش بسیار ز پا افتادند

خوبی ز میان رفته و خوبان همه خوار        

از خوبی و از خیر جدا افتادند

نابخرد و نااهل سوارند به کار         

از اهل خرد چون که سوا افتادند

آزاده‌دلان جمله گرفتار و اسیر                  

کس نیست بپرسد که چرا افتادند

دیگر ندهد کسی به خوبی فرمان             

 اینان بنگر چه بی‌صدا افتادند

سرگشته‌ی جمع ثروت و دارایی               

مانند چرنده در چرا افتادند

سرمست غرور و غفلت و خودخواهی       

در دام بلا و ماجرا افتادند

در حیرت و مستی ز فراموشانند               

گویی همه از چشم خدا افتادند

سروده‌ای دیگر:

عربی بیابانی، اما شعرشناس و شاعر نزد امام حسن(ع) آمد. امام حسین(ع) هم آن‌جا بود. گفت: «من از بادیه آمده‌ام تا در شعر که دیوان عرب است با شما برتری‌جویی کنم.» مردی که همراه امام حسن(ع) بود، امام حسین(ع) را نشان داد و گفت: «از آن جوان بپرس.» مرد بیابانی نزد امام حسین(ع) رفت و اشعار زیر را خواند:

گذشت ایام خوش در روزگاران

گذشت آن کام دل‌ها در بهاران

جوانی رفت و دل اما جوان است

هوای دل هنوزش مهوشان است

مرا اکنون به سر برفی نشاندند

به پیری از جوانی پیش راندند

کنونم طرفه‌ی مشکین به سر نیست

خضابی گر کنم دیگر اثر نیست

به فصل برگ‌ریزان شاخه لرزید

نشان از آن که باید کام برچید

شگفت از روزگاران تو دیروز

بهاران کو؟ که در پاییزی امروز

چو دریابد حقیقت را خردمند

همه عمرش برد صد بهره از پند

امام حسین(ع) در پاسخ، این ابیات را خواندند:

نشان‌ها رفت اگر از روزگاران

میان دانه‌های برف و باران

ولی از رفتنش ما را چه اندوه

که باید استواری کرد چون کوه

ببین آن بادها نرم و سبکبال

خنک، دامن‌کشان دارد چه احوال

چگونه می‌خرامد بر دل خاک

نگاهش مانده بر آن ابر نمناک

همان ابری کنار آن ستاره

همان ابری که می‌شد پاره پاره

زمین خشک اگر نمناک افتاد

ز ابرش قطره‌ها بر خاک افتاد

ببین از قطره قطره آب باران

چه سیلی شد روان در کوهساران

چه زیبا آذرخش آن‌جا درخشید

و تندر در میان دشت غرید

از آن باد و از آن سیلاب و باران

از آن رعدی که زد در کوهساران

از آن ابری که در دامان کوه است

هر آن‌چه دیده‌ام من باشکوه است(5)

1. این دیوان را چه منسوب به امام حسین(ع) بدانیم چه به امام زین العابدین(ع) یا معصوم و امامی دیگر، به هر حال نشان‌دهنده‌ی توجه امامان شیعه به بهره‌گیری از قالب‌های هنری- از جمله شعر - برای رساندن پیام‌های آسمانی است.

2. حکمت‌نامه‌ی امام حسین(ع)، ج2، ص392، محمدی ری‌شهری با همکاری سیدمحمود طباطبایی‌نژاد و سیدروح‌الله طبایی، مترجم: عبدالهادی مسعودی، قم، دارالحدیث، 1385.

3. همان.

4. ترجمه‌ی منظوم از نگارنده.

5. حکمت‌نامه‌ی امام حسین(ع)، ج2، ص378.

 

CAPTCHA Image